تازه های دنیای ما
بر اساس خبرهایی از نویسندگان آزاد اندیش

در باره ما
 

با سلام به دوستان عزیز و گرامی هدف ما از ارایه این وبلاگ ایجاد درک عمیقتری از تحولات و رویدادهاو انعکاس حقایق بدون پرده روز دنیا میباشد . از اینکه ما را همراهی میکنید متشکریم.

 

لينك روزانه
 
سایت کاریکاتوری هولوکاست
کانون پژوهش و تحقیقات بیداری
موسسه فرهنگی موعود
بانک سخن بزرگان
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون
براي تبادل لينک ابتدا لينک مارو بانام:  تازه های دنیای ما   در وبلاگ ياسايتتان قراردهيد
 
كد هاي جاوا
 

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


cod by www.Pichak.net-->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جستجوگر گوگل
 


یهودیهای فاسد پشت پرده داستان هولوکاست

هولوکاست؛ مرغ تخم طلاي صهيونيست ها

 

 طرح جدي «مظلوميت يهود» از مهمترين سياستگذاري هاي فرهنگي و هنري امروز در تمدن جهودزده غرب است.
همان گونه که مسلمانان در طول تاريخ ، شهيدان مظلوم خود را دارند و از حماسه آفريني هاي عظيم ايشان نيرو مي گيرند ، يهوديان نيز براي خود «هولوکاست» - يعني ماجراي کذب قتل عام 6ميليون يهودي در اتاقهاي گاز و سوزاندنشان در کوره هاي آدم سوزي - را ساخته اند! کارکرد هولوکاست به جهات سياسي و فرهنگي شبيه سازي شده اي اين چنين است ، با اين تفاوت اساسي که هولوکاست آن گونه که يهوديان صهيونيستي چون اسپيلبرگ در فيلم «فهرست شيندلر» روايت مي کند ، يکسره دروغين و تحريف شده است.
صهيونيسم جهاني براي تثبيت هولوکاست ، اهميت سياسي فوق العاده اي قائل است و دقيقا از همين رو تنها نويسندگاني برنده نوبل مي شوند که اراداتي خالصانه و صادقانه نسبت به صهيونيسم و ماجراي دروغين قتل عام 6ميليون يهودي ابراز داشته باشند. جايزه ادبي نوبل 2002ميلادي ، به يک يهودي مجارستاني به نام «ايمر کرتس» داده شد. در خبرها آمده بود ، کرتس در آثارش به ارائه بازتابي از واقعيت يهودکشي نازيسم پرداخته است.
همچنين نکته ديگري که توجه نگارنده را به خود جلب کرد، حضور «الي ويزل» عنصر فعال فرهنگي و سياسي صهيونيسم ، در مراسم اهداي جايزه ادبي نوبل 2002 بود. کرتس جايزه خود را از دست ويزل دريافت کرد. مي دانيم که در دوران معاصر جوايز مشهور جهاني نظير نوبل (در بخشهاي گوناگونش) ، عمدتا با اهداف سياسي نثار برگزيدگاني شده است که در جهت سياستگذاري هاي کلان استکبار به نقش آفريني پرداخته اند. به عنوان مثال درک والکوت ، برنده نوبل ادبيات 1992 ميلادي کشتار يهوديان را در جريان جنگ جهاني دوم ، مهمترين حادثه قرن بيستم مي داند و مي گويد: «به نظر مي رسد که از اين واقعه درس لازم را نگرفته ايم ، چون برخي مواقع مي کوشيم آن را انکار کنيم». در اينجا مي خواهيم اندکي به زمينه هاي سياسي مطرح شدن کرتس بپردازيم.
گفتني است که اين نويسنده مجارستاني در کشور خويش هم چندان مطرح نيست و براي خوانندگان انگليسي زبان نيز نام شناخته شده اي نيست.
پس چرا ناگهان و يکشبه چنين فردي مطرح و آثارش ترويج مي شود؟ براي آشنايي بيشتر با ماجراي انتخاب چهره اي چون کرتس بايد دو مجارستاني ديگر را نيز بشناسيم : يکي «لوئيس مارشالکو» و ديگري «ويزل». اولي نويسنده اي است که مخالفت با «هولوکاست» و افشاي دسيسه هاي يهوديان سلطه جو او را در لابه لاي پرده هاي گمنامي پوشانده و ديگري روزنامه نگار و داستان نويسي است که توان خود را صرف تبليغ و ترويج دروغ هولوکاست کرده و از اين راه به شهرت ، ثروت و اقتدار فراواني دست يافته است.

اول: مارشالکو
لوئيس مارشالکو ، نويسنده و محققي است علي القاعده مجارستاني و قطعا مسيحي.

مارشالکو در سال 1958 ميلادي به زبان مجاري کتابي نوشته که به انگليسي ترجمه و توسط «باشگاه کتاب مسيحي» در اروپا منتشر شده است.
در ترجمه فارسي اين کتاب «فاتحين جهاني (جنايتکاران حقيقي جنگ)» ، به نکاتي بس خواندني برمي خوريم که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم :
1- تمدن جديد از لحاظ سياسي تحت حکومت و اداره ، و از لحاظ اقتصادي در کنترل افرادي است که در مناصب کليدي قرار دارند. امروزه ميزان نفوذ و تاثير کساني که در اين پستهاي حساس و کليدي هستند يقينا از فرمان روساي دولت کشورها و يا مصوبات و قطعنامه هاي پارلمان هاي مختلف بيشتر است.
يهوديان از دير باز خوب مي دانستند که چگونه اين مناصب کليدي را حفظ کنند و در اشغال خود نگه دارند و نيز اين که چگونه از آنها استفاده کنند تا بتوانند قدرت سياسي را در قبضه خويش درآورند و يا اين که از پشت صحنه بر مقدرات کشورها حکومت رانند.» مارشالکو در ادامه به ارائه آماري از اوضاع اقتصادي امريکا در آغاز جنگ جهاني دوم مي پردازد و مي گويد: تعداد 440 خانواده از ثروتمندترين خانواده هاي امريکايي که يهودي نيستند جمعا مبلغ 25ميليارد دلار ثروت دارند ؛ در حالي که يک مشت يهودي امريکايي داراي ثروتي معادل 500ميليارد دلارند.
2- اکثر قوم يهود از کشته هاي خويش در جنگ جهاني دوم به سوئاستفاده سياسي و مالي پرداختند؛ «تجارت خوبي به راه انداختند و از آنها در جهت خدمت به هدف سلطه جهاني خويش بهره برداري کردند.» مارشالکو در ادامه به يک بررسي جالب دست مي زند و بر مبناي شواهد متعدد آماري نشان مي دهد: اين پيشفرض که تلفات يهوديان بين 5تا 6ميليون نفر بوده است کاملا مهمل و بي اساس است.
حداکثر تعداد قربانيان قابل تصور از مرز يک تا يک و نيم ميليون نفر تجاوز نخواهد کرد؛ چرا که اصلا بيش از اين تعداد يهودي در دسترس هيتلر يا هيملر نبوده است.
از اين رو مي توانيم منطقا فرض کنيم که تعداد واقعي تلفات به مراتب کمتر از اين ارقام بوده است». مارشالکو مي افزايد:«[در بالاترين سطح ممکن ، تعداد يهوديان جان باخته را نمي توان بيش از 500تا 600هزار نفر دانست.
اما در مقايسه با اين ، ملل مسيحي تلفات به مراتب بيشتري را متحمل شدند]. اجازه دهيد ملت کوچک مجارستان را در نظر آوريم که کل جمعيت آن شايد از تعداد يهوديان امروز بيشتر نباشد. تعداد قربانيان جنگ مجارستان ، چه آنهايي که در بمباران هاي هوايي مرده بودند و يا اين که در اردوگاه هاي مرگ سيبري از گرسنگي جان باخته اند و يا يخ زده باشند، حداقل به رقم يک ميليون نفر مي رسيد». چرچيل گفته است که «دو جور دروغ داريم : يکي دروغ هاي بي شرمانه و يکي هم ارائه آمار و ارقام » اما اين دروغ هاي يهوديان ، آن هر دو نوع را شامل مي شود. اين دروغ ها براي يهوديان اهل سلطه ، منافع فراوان مالي و سياسي به همراه داشته است : به لحاظ مالي صهيونيست ها تاکنون ميلياردها دلار به عنوان غرامت از کشورهاي اروپايي دريافت کرده اند و از نظر سياسي نيز درباره مظلوميت اسرائيل و صهيونيست ها تبليغات بسياري کرده اند.
3- مارشالکو درباره اتاقهاي گاز و کوره هاي آدم سوزي هم اسناد جالبي ارائه مي کند. از جمله اين اسناد مقاله اي از «شم» روزنامه زيرزميني ناسيوناليست هاي يهودي فرانسه است که در 8ژوئيه 1944 درباره وضعيت 9 اردوگاه از اردوگاه هاي نگهداري و توقيف يهوديان در آلمان توضيح مي دهد. در اين گزارش ، حتي يک کلمه هم بحثي از قلع و قمع يهوديان يا سوئرفتار با آنان نيست.
در اين گزارش همچنين هيچ حرفي از اتاقهاي گاز، اردوگاه هاي مرگ و يا بچه کشي به ميان نمي آيد. درست در نقطه مقابل آن ، گزارش شم مي گويد که [بچه هاي 2 تا 5 ساله را به کودکستان هاي مختلف برلين مي فرستادند تا از کمکهاي ويژه اي برخوردار شوند]. مارشالکو توضيح مي دهد که چگونه زير نظر يهوديان در پايان سال 1945 ميلادي ، اردوگاهي چون «داخو» مورد تخريب و بازسازي هدف دار قرار گرفت.
او مي نويسد: «قبل از هر چيز منظره زيباي سرسبز و بستان گونه اردوگاه بايد به کلي تخريب مي شد؛ چون براي سينماروهاي امريکايي پذيرش اين امر که يهوديان را در دل باغ و بستان و بستري از گل و گياه شکنجه مي کردند، کار مشکلي بود ، بويژه وقتي آنها را به سينماها کشانده بودند تا صحنه هاي مخوف و ترسناک (اردوگاه ها) را نشانشان دهند. از اين رو به کارگران جديد اردوگاه دستور دادند مثلا يک گودال خون که لوله اي از آن به خارج مي رفت بسازند تا طوري به نظر آيد که از اين گودال ، خون يهوديان از طريق آن لوله تخليه مي شده است.
محوطه استحمام زنداني ها ، اتاق رخت کني آنها و محوطه هاي ورودي ، تماما بايد بازسازي مي شدند تا به صورتي درآيند که به کوره آدم سوزي اي که يهوديان ادعا مي کردند ، شبيه باشند».
صهيونيسم جهاني براي تثبيت هولوکاست ، اهميت سياسي فوق العاده اي قائل است و دقيقا از همين رو تنها نويسندگاني برنده نوبل مي شوند که اراداتي خالصانه و صادقانه نسبت به صهيونيسم و ماجراي دروغين قتل عام 6ميليون يهودي ابراز داشته باشند.
نگارنده در بخش دوم و پاياني ضمن بررسي بيشتر اين موضوع خاطر نشان مي سازد که تصور سوزاندن حتي 6ميليون موش هم در گودال هايي از اين دست به حد کافي غيرواقعي و خنده آور است چه رسد به آدمي ! اين بخش را مي خوانيد:

دوم: الي ويزل
الي ويزل در سال 1928 ميلادي در مجارستان ديده به جهان گشود 11ساله بود که جنگ جهاني دوم (1939 - 45 ميلادي) آغاز شد. ويزل پس از جنگ به فرانسه کوچيد و در دنياي رسانه هاي صهيونيستي فرانسه به روزنامه نگاري مشغول شد و آثار متعددي نوشت.

تا پنج ، شش سال پيش ، از او حدود 30جلد کتاب منتشر شده بود. ويزل بعدا به امريکا رفت و در سال 1986 در 58 سالگي به پاداش تلاشهاي فرهنگي اش در تاييد و تثبيت صهيونيسم جهاني ، انتخاب و برنده جايزه صلح نوبل شد. دليل گزينش او را بايد در اين عبارت گويا و روشن جستجو کرد: «اين برنده نوبل که پيش از هر چيز، خود را حافظ خاطره نسل کشي يهوديان مي دانست ، همواره بر آن بود تا با استناد به اين فاجعه تعهد خود را نسبت به تمامي ملل قتل عام شده تعميم دهد». اين عبارت بدان معناست که هر کجا سخن از قتل عام ملتي رود و ويزل قصد محکوم کردن جنايت مذکور را داشته باشد، به شيوه اي عمل خواهد کرد تا آنچه را خاطره نسل کشي يهوديان مي نامد در يادها زنده و تازه شود! ويزل اگر از سارايوو و ماجراي وحشتناک بوسني حرفي بزند در درجه نخست براي آن است که اين موضوع شايد اندکي تنها اندکي ! به قتل عام مورد نظر او از يهوديان در جنگ جهاني دوم شباهت دارد. يعني ويزل از بوسني به گونه اي حمايت مي کند که همگان دريابند به دليل مشابهت با به اصطلاح قتل عام يهوديان است که بايد فاجعه بوسني محکوم شود!. الي ويزل درباره هولوکاست مي نويسد: «چون اين حادثه منحصر به فرد است نمي توان آن را در چارچوب تاريخ درک کرد. اين مساله فراتاريخي است ، بلکه تخريب تاريخ است و به دليل قرار گرفتن در اين سطح بي مانندي ، نمي توان آن را با هيچ حادثه ديگري مقايسه کرد. مقايسه اي اين چنين در واقع خيانتي به تاريخ يهوديت است». براي ويزل ، اين يهودي مجارستاني الاصل وقايعي چون کشتار فجيع ارامنه در جنگ جهاني اول و بمباران دهشتناک اتمي هيروشيما در جنگ جهاني دوم و دهها واقعه مشابه ، چندان مهم نيست ؛ اگر پاي اهميت به اصطلاح قتل عام يهوديان در ميان باشد!.
ويزل رماني دارد به نام «شب» که زندگي يهوديان مجارستاني را در اواخر جنگ جهاني دوم به تصوير کشيده و در اين قصه کوشيده تا ماجراي جعلي کوره هاي آدم سوزي را به عنوان يک واقعيت به خوانندگان خود بباوراند. ويزل در زمان نوشتن رمان «شب» نويسنده اي نوخاسته و جوان بوده و ناخواسته آنچه در توصيف کوره هاي آدم سوزي گفته است بيشتر مضحک مي نمايد تا ترسناک ! جالبتر اين که ويزل در رمان خود گويا فراموش کرده که در اردوگاه هاي يهوديان به زعم صهيونيست هاي تحريفگر و افسانه پرداز، اتاقهاي گاز نيز وجود داشته است.
در نتيجه در اين رمان که بيش از دو سوم حجم آن در اردوگاه ها مي گذرد از وصف کشتن يهوديان در اتاقهاي گاز خبري نيست ! در اردوگاه هاي آشويتسي که ويزل توصيف مي کند ، در دو نوع گودال ، يهودي ها را زنده زنده مي سوزانده اند: يکي ويژه خردسالان و ديگري مخصوص بزرگسالان ! در جايي از «شب» ويزل مي گويد: «در فاصله اي نه چندان دور از ما شعله هايي بس بلند از گودالي به هوا برمي خاست.
چيزي را مي سوزاندند ، واگني به گودال نزديک شد و محموله اش را خالي کرد کودکان خردسال.
بچه ها! بله ، به نظرم ديدمشان ، با همين دو چشم خودم کودکان را در ميان شعله هاي آتش ديدم (آيا تعجب آور است که تا مدتها نتوانستم بخوابم ؟ خواب از چشمانم گريخته بود). خب پس مي خواستند ما را به چنين جايي ببرند آن سوتر ، گودال بزرگتري بود ويژه بزرگسالان تصور سوزاندن حتي 6ميليون موش هم در گودال هايي از اين دست به حد کافي غيرواقعي و خنده آور است.
چه رسد به آدمي! ويزل از اين سخنان بامزه بازهم دارد که اينجا در پي نقدشان نيستيم.
آنچه درباره ويزل گفتيم نبايد باعث شود تا نقش او را در صحنه تبليغات فرهنگي به نفع يهوديان کوچک ببينيم.
بسياري از برندگان نوبل خود را نماينده روشنفکران جهان و از آن بالاتر سخنگوي بشريت مي دانند ويزل از اين دسته است.
آنان عملا با تقدس زدايي از تصوير روحانيان مذاهب گوناگون در اذهان عمومي ، با قضاوت درباره خير و شر و با تکيه بر فعاليت بين المللي ، به روش خاص خود در مسائل سياسي جهان به نحوي سازماندهي شده و در نهايت به نفع قدرتهاي بزرگ دخالت مي کنند. باني «اولين همايش جهاني» برندگان نوبل ، ويزل بود به درخواست ويزل ، فرانسوا ميتران ، رئيس جمهور فرانسه تمامي برندگان نوبل را به پاريس دعوت کرد. 75نفر از آنها به نمايندگي از 14کشور دعوت به شرکت در اين همايش را پذيرفتند که پشت درهاي بسته در تاريخ 18 تا 20 ژانويه 1988 برگزار شد. ويزل کسي است که حضور رونالد ريگان ، رئيس جمهور وقت امريکا را در گورستان بيتبورگ - محل دفن نازيها - تاب نياورد و در تلويزيون اين کشور وي را صريحا مورد استيضاح قرار داد. ويزل ، اين صهيونيست متعصب ، کسي است که با ادعاي دوستي ، با ميتران سوسياليست به اسم مصاحبه ، با او به گفتگو مي نشيند؛ ولي در عمل به محاکمه او مي پردازد! گويي ويزل از ميزان سرسپردگي ميتران نسبت به اسرائيل راضي نيست و بيش از آنچه انجام شده طلب مي کند! در اين مصاحبه ، درست پس از آن که ميتران - با سوابق بسيار روشنش در دفاع از اسرائيل و يهوديان - به عنوان يک دولتمرد سياسي ، محتاطانه مي گويد: «من فکر مي کنم که در مورد کرانه باختري رود اردن ، فلسطيني ها حق دارند در مجموعه اي ملي زندگي کنند» ؛ ويزل سوالاتي گزنده را درباره شايعه همکاري و ارتباط غيرمستقيم ميتران با نازي ها در دوران جنگ جهاني دوم مطرح مي کند که کاملا نيشدار و برخورنده است.
گويي مجازات هر دولتمرد غربي که کمترين حقوقي براي فلسطينيان قائل باشد ، رسوا شدن توسط رسانه هاست.
ميتران به پرسشهاي او پاسخ مي دهد ، ولي پيش از آن به ويزل مي گويد: «به شما پاسخ مي گويم ، چون پرسشگر ، شما هستيد وگرنه به افرادي که کسي نمي داند به چه دليل خود را در مسند قضاوت قرار مي دهند؛ هيچ حسابي براي پس دادن ندارم». همين جمله اخير کافي است تا به ميزان اقتدار ويزل در صحنه هاي جهاني پي ببريم.
بی شک اعطاي اين اقتدار کم نظير به ويزل با ابراز ارادت عجيب او به اسرائيل مربوط است.
ويزل خود را با اسرائيل يکي مي داند و درباره کينه غيريهوديان به يهوديان مي گويد: «به دليل جايگاه ما و جايگاهي که اسرائيل در قلب زندگي و حيات ما دارد ، دشمنان ما همواره به دنبال از بين بردن ما و اسرائيل هستند.» ماجراي هولوکاست و قتل عام يهوديان در دوران جنگ جهاني دوم ، تنها يک بحث تاريخي صرف نيست.
صهيونيست ها با طرح دعاوي حقوقي عليه کشورهاي آلمان ، اتريش ، لهستان ، سوئيس و هر کجاي ديگر که توانسته اند ، تاکنون ميلياردها دلار به جيب زده اند. نورمن فينکلشتاين استاد دانشگاه نيويورک که خود يهودي است ، کتابي خواندني درباره اين موضوع نوشته و نام آن را «تجارت هولوکاست» گذاشته است.
اينک به برخي از آنچه يهوديان صهيونيست و «کنگره جهاني يهود» در دعاوي حقوقي مطرح کرده اند ، گذرا اشاره مي کنيم :
- 32ميليارد دلار مربوط به وجوه 775حساب متروکه در بانکهاي سوئيس.
- 10ميليارد دلار مربوط به اموال يهوديان بي وارث در بانکهاي اتريش. - دهها ميليارد دلار مربوط به ارزش زمينهايي که ادعا مي شود، پيشتر در مالکيت يهوديان لهستان بوده است.
همچنين مدير کل کنگره جهاني يهود چندي پيش اعلام کرد: 50درصد از آثار هنري موجود در ايالات متحده از يهوديان به سرقت رفته است.
هولوکاست امروزه به باب درآمدي بسيار قوي و «مرغ تخم طلايي» براي سازمان هاي يهودي تبديل شده و سودهاي هنگفتي را برايشان به ارمغان مي آورد. به نحوي که طبق گفته رئيس کنگره جهاني يهود ، بودجه اين کنگره هم اکنون 7ميليارد دلار است.
طبق تعبير فينکلشتاين ، هولوکاست ، مبدل به بزرگترين دزد تاريخ بشريت شده است.
فينکلشتاين ، الي ويزل اين پشتيبان فرهنگي اخاذي هاي بي سابقه يهوديان صهيونيست را «يک مبالغه گر و دروغ پرداز» توصيف مي کند. از ديگر سو ، الي ويزل در مصاحبه اي با روزنامه ديلي تلگراف اعلام کرده است : «فينکلشتاين از اسرائيل متنفر است و با تضعيف مساله هولوکاست ، در واقع به دنبال تضعيف اسرائيل است». ژاک لانزمن ، رمان نويس مشهور فرانسوي که يهودي و صهيونيست است ، با صراحت تمام در سال 1994 ميلادي ضمن مصاحبه اي گفت : «راست است که يهوديان ميهن خود را به لطف مردگانشان به دست آوردند. اسرائيل قبل از هر چيز، کشور 6ميليون نفري است که نازيها مبدل به دود کردند. در پشت سر هر اسرائيلي زنده ، دست کم 2 اسرائيلي مرده وجود داشته تا به او کمک کند که بتواند در برابر تمامي دنيا مقاومت کند. شکر خدا فلسطيني ها هنوز به اينجا نرسيده اند. اگر شمار فلسطينياني را که در طول انتفاضه از پاي درآمده اند ، جمع بزنيم ، هرگز بيش از 3 يا 4 هواپيماي 747 پر نمي شود. در حقيقت روساي فلسطينيان ، دنيا را براي 3 يا 4 سقوط هواپيما به شورش درآورده اند».




|

نوشته شده در 25 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


هولوکاست اوج تخیل و توهم صهیونیستها

بازنگري «هولوكاست»

 

بازنگري «هولوكاست»روز هفتم بهمن ۱۳۷۹ رهبران آمريكا و ۴۰ كشور اروپايي اجلاسي تحت نام "مجمع جهاني هولوكاست" در استكهلم تشكيل دادند تا اين پديده را به عنوان بخشي از "تاريخ ملي" كشورشان به رسميت بشناسند .
«هولوكاست» يك واژه‌ي مركب يوناني و به معناي «همه‌سوزي» در ادبيات فارسي، و معادل آن «شوآ» در زبان عبري رايج امروز است.
اين واژه‌ پس از جنگ جهاني دوم، از سوي بعضي اشخاص و كانون‌هاي يهودي وارد فرهنگ سياسي و تاريخي جهان شد. ادعاي آن‌ها بر اين فرضيه استوار بود كه شش ميليون يهودي در اردوگاه‌هاي اسيران جنگي در آلمان نازي به وسيله «اتاق‌هاي گاز» خفه شده و سپس در «كوره‌هاي آدم‌سوزي» سوزانده و به خاكستر تبديل شده‌اند.
تبليغ گسترده و تكرار پيوسته‌ي اين موضوع از سوي گروه‌ها وسازمان‌هاي يهودي در فيلم‌ها، نمايش‌نامه‌ها، سريال‌هاي تلويزيوني و انبوه رمان‌هاي پس از جنگ، موجب شد تا اين عبارت كاربرد انحصاري يابد؛ به طوري كه امروز بنا به تأكيد سازمان‌هاي صهيونيستي، هيچ قوم و ملتي حق استفاده از اين واژه را براي هيچ واقعه‌اي ندارد. آن‌ها همچنين اصرار دارند كه «هولوكاست» در زبان لاتين، همانند اسامي خاص، با حروف «H» بزرگ نوشته شود و به علاوه، هيچ رويدادي، هر چند بزرگ، نبايد با آن قياس، يا در يادكرد آن، از اين عبارت استفاده شود. براي مثال، اگر مورخ يا نويسنده‌اي، از قتل عام وحشيانه و مشهور صدها هزار انسان بي‌دفاع دو شهر ژاپني «هيروشيما» و «ناكازاكي» كه بر اثر بمباران اتمي امريكا در روزهاي پاياني جنگ جهاني دوم به خاكستر تبديل شدند و يا موارد مشابه‌ ديگر در ويتنام، بوسني، فلسطين، عراق، افغانستان و ... به عنوان «هولوكاست» ياد كند، بلافاصله از سوي كانون‌هاي صهيوني مورد مؤاخذه و نكوهش قرار مي‌گيرد و متهم به سوء استفاده از اين واژه‌ي انحصاري متعلق به يك قوم! مي‌شود. «هولوكاست» يا «شوآ» كه امروز به موضوع كشتار يهودي‌ها در جنگ جهاني دوم منحصر شده، يكي از مباحث جنجالي پنجاه شصت سال اخير جهان است. در اين باره تاكنون صدها جلد كتاب به زبان‌هاي مختلف دنيا و شمارگان ميليوني، صدها فيلم و سريال تهيه شده است. «هولوكاست» در تاريخ معاصر جهان و در نزد افكار عمومي سراسر دنيا، به نماد مظلوميت يهود از يك سو و قساوت، سنگدلي و جنايات آلمان نازي از سوي ديگر تبديل شده است.
تبليغات پيوسته، فراگير و توقف‌ناپذير سازمان‌هاي يهودي وكانون‌هاي صهيوني، در چند دهه‌ي اخير، چنان سازمان يافته كه افكار عمومي مجال تأمل و انديشه درباره‌ي ميزان صحت و سقم اين مسأله را نيافته است. از سوي ديگر، بر اثر سخت‌گيري و شدت عمل سازمان‌ها و مجامع صهيوني در جهان امروز، وضعيتي به وجود آمده كه هرگونه بحث و گفت‌وگوي علمي و پژوهشي كه مبتني بر ايجاد سؤال، ابهام، ترديد يا انكار «هولوكاست» باشد، به منزله ورود به حريم ممنوعه و عبور از خط قرمز «سازمان جهاني صهيونيسم» بوده و سزاي آن ضرب و شتم، ترور فيزيكي، بازداشت، محاكمه، حبس و نيز جريمه‌هاي سنگين نقدي، به علاوه‌ي محروم شدن از مشاغل رسمي دولتي است كه امروز در بعضي كشورهاي اروپايي، به يك قاعده حقوقي و قضايي نيز تبديل شده است. در اين كشورها اگر تا ديروز منتقدان، مخالفان و منكران را به طور غير‌علني و غير‌رسمي تهديد، ترور و سركوب مي‌كردند، امروز در پوشش رسمي قانون! آن‌ها را دستگير، محاكمه، جريمه و زنداني مي‌كنند.
از نظر كانون‌هاي ذي‌نفوذ صهيوني و گروه‌هاي فشار يهودي در جهان غرب، «هولوكاست» در هاله‌اي از قداست قرار گرفته و «يگانه مسأله قدسي» جهان معاصر شده است.
هرگونه بحث و گفت‌و‌گو كه به تشكيك، نفي و انكار «هولوكاست» منجر و منتهي شود، به منزله‌ي تخطي از قانون و سوء‌استفاده از قانون آزادي بيان و قلم و ورود به حريم ممنوعه است. براي زنده نگه‌داشتن «هولوكاست» به عنوان يك واقعيت تاريخي، تلاش‌هاي فراوان و گسترده‌اي صورت گرفته است. به غير از توليد كتاب و فيلم، در بسياري از كشورهاي امريكايي و اروپايي، بناها و موزه‌هاي يادبود در اين باره تأسيس و ايجاد شده است.
در امريكا، روزهاي يادبود «هولوكاست» رخداد ملي به شمار مي‌آيد. در پنجاه ايالت امريكا، از اين بزرگداشت حمايت مالي مي‌كنند و مراسم آن‌ اغلب در نهادهاي قانونگذاري ايالتي برگزار مي‌شود. در اين كشور بيش از يكصد نهاد مخصوص «هولوكاست» و هفت موزه‌ي بزرگ وجود دارد. يك موزه يهودي‌سوزي با بودجه و سرپرستي دولت مركزي، در عمارت كنگره در واشنگتن وجود دارد. 3 به اعتراف بسياري از استادان دانشگاه‌هاي امريكا اكثر فارغ‌التحصيلان دوره‌هاي كارشناسي، درباره تاريخ، آمار و ارقام «هولوكاست» در مقايسه با رخدادهاي بزرگ داخلي امريكا، مطالعه و اطلاعات بيشتر و دقيق‌تري دارند.
اين موضوع تنها مرجع تاريخي به شمار مي‌آيد كه به عنوان مواد درسي اجباري امروزه در كلاس‌هاي درس دانشگاه‌ها4 و نيز مدارس اكثر ايالت‌هاي امريكا تدريس مي‌شود. شماري از دانشگاه‌هاي امريكا، برنامه‌هاي تخصصي و كرسي مطالعات ويژه‌ي «هولوكاست» دارند.
به تصريح پاره‌اي نويسندگان و رسانه‌هاي غربي، مركزيت «هولوكاست» در امريكا، يك واقعيت واضح و آشكار است. شاهد اين قضيه، موزه‌ي يادبود آن در منطقه‌ي «مال»5 در واشنگتن است كه سمبل ملت امريكا محسوب مي‌شود. اين مسأله اگر چه به تاريخ اروپا مربوط است، با وجود اين، نمي‌توان بنايي مشابه آن‌چه در واشنگتن وجود دارد، در آلمان، لهستان، هلند يا فرانسه سراغ گرفت؛ حتي بناي يادبود «يادواشم» در بيت‌المقدس با موقعيت موزه‌ي يادبود هولوكاست در امريكا قابل مقايسه نيست. هولوكاست از چنان جايگاه ويژه‌اي در امريكا برخوردار است كه هيچ يك از رويدادها و مناسبت‌هاي تاريخي و ملي ايالات متحده با آن برابر نيستند.6 در بسياري از كشورهاي اروپايي نيز هر سال مراسم يادبود و بزرگداشت «هولوكاست» برگزار مي‌شود. روز يادبود «هولوكاست» در اروپا پديده‌ي نسبتاً جديدي است. براي اولين بار، به طور هماهنگ و هم‌زمان، در 27 ژانويه 2000 م. دولتمردان و رهبران حدود 40 كشور اروپا و نيز ايالات متحده امريكا، اجلاسي با عنوان «مجمع‌ بين‌المللي هولوكاست» در استكهلم ـ پايتخت سوئدـ برگزار كردند تا «هولوكاست» را به عنوان بخشي از «تاريخ ملي» كشورشان به رسميت بشناسند. اين كنفرانس كه بر اثر مساعي برنامه‌ريزي شده سازمان‌هاي ذي‌نفوذ يهودي و كوشش «گوران پيرسون» نخست‌وزير وقت سوئد و مشاركت بسياري از مقامات اروپايي، از جمله «ليونل ژوسپن» نخست‌وزير وقت فرانسه و «گرهارد شرودر» صدر‌اعظم وقت آلمان برگزار شد، درباره‌ي پرداخت غرامت به يهوديان از سوي كشورهاي اروپايي و آموزش و تبليغ «هولوكاست»7 در آن كشورها، به ويژه در مراكز آموزشي و نيز تعيين روز 27 ژانويه8 هر سال به عنوان «روز ملي هولوكاست» در همه‌‌ي ممالك جهان توافق به عمل آمد. يادآوري اين نكته ضروري است كه پيش از اين به طور پراكنده و غير‌هماهنگ در بسياري از كشورهاي اروپايي روز يا هفته‌اي را با برگزاري مراسم ويژه، به «هولوكاست» اختصاص مي‌دادند.
در سال 1384 ش. / 2005 م. سازمان ملل متحد نيز تحت فشار كانون‌هاي ذي نفوذ يهودي، سرانجام روز 27 ژانويه هر سال را «روز ياد بود هولوكاست» نام گذاري كرد. طبق گزارش رسانه‌هاي گروهي، «دان گيلرمن»9 سفير رژيم صهيونيستي در سازمان ملل،‌ در ژوئن 2005 م./ خرداد 1384 ش. به معاونت رياست مجمع عمومي اين سازمان انتخاب شد. در پنجاه و چند سال گذشته، اين نخستين بار بود كه يك مقام صهيونيستي به اين سمت دست مي‌يافت. «گيلرمن» با مساعدت سازمان‌ها و مجامع فعال صهيونيستي در امريكا، دو ماه بعد، يعني در آگوست 2005م./ مرداد 1384 ش. طرح مقدماتي يادبود هولوكاست را در سازمان ملل منتشر كرد كه با موافقت امريكا، كانادا، روسيه و استراليا همراه بود. در 28 سپتامبر 2005 م ./ 6 مهر 1384 ش. «كوفي عنان» دبير كل سازمان ملل متحد با سخنراني در مقر يك سازمان صهيونيستي به نام «مركز سايمون ويزنتال»10 تحت تأثير اشخاص و كانون‌هاي يهودي و صهيونيستي، خواستار ايجاد روز بين‌المللي بزرگداشت «هولوكاست» شد. به اين ترتيب در 26 اكتبر 2005 م./ 4 آبان 1384 ش. متن پيش‌نويس قطعنامه يادبود «هولوكاست» به شماره A/60/L.12 براي بررسي در شصتمين اجلاس مجمع عمومي به تصويب رسيد. در نهايت نيز در اول نوامبر 2005 م. / 10 آبان 1384 ش. اين قطعنامه پس از دو روز بحث و بررسي در مجمع عمومي با اجماع «Consensus» (تصويب قطعنامه بدون رأ‌ي‌گيري و نظر مخالف)، با عدم حضور و غيبت شماري از كشورهاي اسلامي، به تصويب رسيد.
اين اولين قطعنامه‌ي پيشنهادي رژيم صهيونيستي طي پنجاه سال اخير بود كه از سوي مجمع عمومي به تصويب ‌رسيد.
به اين ترتيب، مجمع عمومي سازمان ملل، براساس اين قطعنامه، هرگونه نفي و انكار «هولوكاست» را مردود دانسته و موظف است طي فراخوان جهاني، كشورهاي عضو را به گنجاندن برنامه‌هاي آموزشي در مدارس و مراكز علمي‌ـ آموزشي دربارة «هولوكاست» وادار كند. همچنين در مدت شش ماه پس از تاريخ تصويب قطعنامه‌ي مزبور، برنامه‌هاي فراگيري تحت عنوان «سازمان ملل و هولوكاست» اجرا شده و نتيجه طي گزارشي به مجمع عمومي ارايه و اعلام گردد. 11
به هر روي، سازمان‌ها و مجامع يهودي براي زنده‌نگه‌داشتن نام و ياد «هولوكاست» در اذهان عمومي، به ويژه در ذهن و خاطره‌ي كودكان و جوانان امريكا و اروپا، تلاش‌هاي گسترده، جدي و همه جانبه‌اي در سراسر جهان، با مركزيت غرب آغاز كرده‌اند. آن‌ها در راستاي برنامه‌ها و اهداف خود، هيچ سخن يا موضوعي مبني بر نفي و انكار هولوكاست را بر نمي‌تابند. تهاجم تبليغاتي و غوغاسالاري رسانه‌هاي خبري، مطبوعاتي و شبكه‌هاي تلويزيوني مرتبط با صهيونيست‌ها و حتي شماري از مقامات و دولتمردان اروپايي و امريكايي عليه اظهارات محمود احمد‌ي‌نژاد رئيس جمهور اسلامي ايران، در اين باره، تنها نمونه‌اي از عكس‌العمل‌ توأم با برآشفتگي و سراسيمگي كانون‌هاي صهيونيستي و سازمان‌هاي يهودي است. در نقطه‌ي مقابل، نويسندگان، مورخان، محققان و انديشه‌مندان مستقل و آزاد‌انديش از اين سخنان استقبال كرده و موافقت خود را با آن اعلام كردند.
در جهان اسلام نيز از مصر تا مراكش و الجزاير، در شمال آفريقا؛ كشورهاي منطقه‌ي حاشيه‌ي خليج‌فارس تا پاكستان، آسياي ميانه و قفقاز تا مجمع‌ الجزاير اندونزي و از ايران تا فلسطين اشغالي، موضوع «هولوكاست» و ماجراي كشتار شش ميليون يهودي در اردوگاه‌هاي اسيران آلمان در جنگ جهاني دوم، مركز توجه و كنجكاوي مردم، به ويژه نسل جوان قرار گرفت. اين كنجكاوي و توجه، بر خلاف تصور رايج جهان غرب كه غالباً همسو، هماهنگ و موافق تبليغات و ادعاهاي صهيونيستي است؛ كاملاً علمي، هوشمندانه، آگاهانه، با فرضيه‌ها و سؤال‌هاي اساسي، اصولي و جدي است. پاسخ مستند و مستدل به سؤال‌هاي مورد نظر مي‌تواند بسياري از ابهامات، تحريفات، اكاذيب، داستان‌ها، و داده‌هاي غير واقعي، ساختگي و جعلي را برطرف ساخته و حقايق و واقعيت‌هاي ناگفته و يا كم گفته‌هاي مربوط به جنگ جهاني دوم را آشكار سازد. خلاصه و عصاره‌ي اين فرضيه‌ها و سؤال‌ها چنين است:
ـ جنگ جهاني دوم چگونه، و در چه تاريخي و از سوي چه كساني آغاز شد؟
ـ علت، انگيزه و هدف آغاز جنگ چه بود؟
ـ جايگاه، موقعيت و نقش يهودي‌ها در آن دوران، به ويژه در امريكا و اروپا چگونه بود؟
ـ تفاوت آمار جمعيت يهودي‌هاي جهان در زمان شروع و پايان (قبل و بعد از) جنگ چه ميزان بود؟
ـ جمعيت كل يهودي‌هاي مقيم اروپا در آن دوران چقدر بود؟
ـ آمار و وضعيت يهودي‌هاي اروپا پس از جنگ چگونه بود؟
ـ ديدگاه، مواضع و سياست هيتلر نسبت به يهود چه بود؟
ـ ماجراي «هولوكاست» چگونه پيدا شد؟
ـ آيا آلمان نازي در زمان جنگ، امكان و توان آن را داشت تا با ايجاد «اتاق‌هاي گاز» و «كوره‌هاي آدم‌سوزي» مخصوص، در اردوگاه‌هاي اسيران جنگي طي چند سال، شش ميليون نفر را ابتدا خفه كرده و سپس در اماكن ويژه‌اي سوزانده و به خاكستر تبديل كند؟
ـ دلايل و شواهد وجود «اتاق‌هاي گاز» و «كوره‌هاي آدم‌سوزي» در اردوگاه‌هاي آلماني چيست؟
ـ آيا اردوگاه‌هاي آلمان واقعاً محل كشتار و قتل عام انسان‌ها بود؟
ـ چرا در زمان جنگ، هيچ يك از طرفين جنگ، به ويژه متفقين (با همه اطلاعات و اخباري كه از طريق جاسوسان خود در آلمان به دست مي‌آوردند) در اين باره، عكس‌العمل نشان ندادند؟
ـ چرا در خاطرات تاريخي نويسندگان و مورخان ‌آن زمان، به ويژه در خاطرات دولتمداران، رهبران و مقامات بلند مرتبه امريكايي و اروپايي، هيچ سخن، خبر و اطلاعاتي در اين باره وجود ندارد؟
ـ چرا بسياري از يهودياني كه در زمان جنگ، در قلمرو رايش سوم بودند و بعضاً مدعي هستند كه مدتي را در بازداشتگاه‌ها و اردوگاه‌هاي آلمان به سر برده‌اند، نسبت به اين موضوع اظهار بي‌اطلاعي كرده‌‌اند؟
ـ‌ تاكنون چند سند و مدرك معتبر در اين باره منتشر شده و يا چه تعداد از بازماندگان جنگ جهاني دوم، با نظر صهيونيست‌ها در اين باره موافقت كرده‌اند؟
ـ چرا متفقين تاكنون از افشا و انتشار خاطرات سران و دولتمردان آلمان نازي و ايتاليا كه بعد از جنگ به دست آنها افتاده خودداري مي‌كنند؟
ـ چرا اسناد مربوط به جنگ جهاني دوم در بايگاني كرملين، پس از سقوط اتحاد جماهيري شوروي در اختيار مورخان و پژوهشگران قرار نگرفت و به جاي انتشار در پس پرده پنهان شد؟
ـ ماجرايي تحت عنوان «آنتي سميتيسم» در اروپا تا چه ميزان واقعيت تاريخي دارد؟
ـ پديده‌ي تنفر و بيزاري از يهود در تاريخ اروپا چيست و ريشه و منشأ آن كجاست؟
ـ چرا انكار «هولوكاست» و تحقيق درباره‌ي آن در بعضي كشورهاي جهان جرم تلقي مي‌شود و ممنوعيت قانوني دارد؟
ـ علت تعقيب و بازداشت انديشه‌مندان و مورخان مخالف و منكر «هولوكاست» چيست؟
ـ علاوه بر اين‌ها، سؤال‌ها و فرضيه‌هاي ديگري نيز در ميان نسل جوان كنجكاو، در جوامع مختلف جهان وجود دارد كه بايد فارغ از هرگونه تعصب يا حبّ و بغض سياسي و پرهيز از هرگونه احساسات، پيش‌داوري، شتابزدگي و پنهان‌كاري به طور مستند، مستدل و منطبق با واقعيت‌‌هاي تاريخي به آن‌ها پاسخ گفت.

پي‌نويس‌ها:
1-Holocaust
2- shoah
3ـ نورمن جي فينكلشتاين، صنعت يهودي سوزي، ترجمه سوسن سليم‌زاده، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، بهار 1381، صص 75ـ 76.
4ـ همان، صص 17ـ 18.
5- Mall
6ـ ليبراسيون (چاپ فرانسه)، 15 نوامبر 2001 / 24 آبان 1380.
7ـ گفته مي‌شود در سال 1945م. در چنين روزي، اردوگاه آشويتس در لهستان به تصرف متفقين درآمد.
8ـ ر. ك: نشريه رويداد و گزارش، شماره 166، 16/11/1381، مؤسسه تحقيقات و پژوهش‌هاي سياسي‌ـ علمي ندا.
9- Dan Gillerman
10 - Simon Visintal
11ـ همان، شماره 95، 25/8/1384.


|

نوشته شده در 25 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


دروغی به نام هولوکاست

شبكه ترور صهیونیسم

 

این مقاله با استناد به پیشینه و اقدامات جنایی گروه‌های تروریستی صهیونیستی (یهود) به ویژه اتحادیه دفاع یهود (JDL) به نگارش درآمده است. در این نوشتار بر ترور خصوصاً قتل «جنایت‌كاران اندیشه» كه داستان یهودكشی و قتل عام شش میلیون تن از آنان در خلال جنگ جهانی دوم را زیر سؤال می‌برند، تأكید خاصی شده است.

تروریست‌های صهیونیست آشكارا ضمن ارائه ایدئولوژی سلطه‌طلبانه و خودبینانه یهودی آمادگی خود را برای سركوب مخالفان بیان می‌دارند. آنها با داشتن سوابق مستندی از جرم و جنایت و تحجر (تعصب‌گرایی)، می‌توانند برای همه افراد، اعم از مردان و زنانی كه همواره حامی آزادی هستند خطری جدی باشند.

 

میركاهان و «اتحادیه دفاع یهود»

 

مهم ترین تشكل غیردولتی و تروریستی صهیونیست، «اتحادیه دفاع یهود» نام دارد كه فعالیت‌های جنایی وسیعی را صورت داده است. FBI نیز بارها آن را به عنوان یك گروه تروریستی جنایی معرفی كرده است.

JDL در سال 1968 توسط «خاخام میركاهان» بنیان نهاده شد. مارتین دیویدكاهان در سال 1932 در بروكلین نیویورك متولد شد. وی پسر ارشد یك خاخام ارتدوكس و عضو جنبش اصلاح طلبانه «زئویابوتینسكی» افراطی صهیونیست ، بود. یابوتینسكی و دیگر سران این جنبش هنگامی كه مارتین (میر) یك پسر بچه بود، فعالیت های خود را در منزل وی (كاهان) صورت می‌دادند. كاهان در جوانی به عضویت جنبش «بتار» كه یك جنبش سلطه‌طلب یهودی بود درآمد. این جنبش در سال 1925 به دست یابوتینسكی بنیان نهاده شد. وی اولین بار در سال 1947 در سن 15 سالگی به خاطر رهبری گروهی از جوانان «بتار» در حمله به ارنست بوین وزیر خارجه بریتانیا بازداشت شد.

دو تن از فعال ترین پیروان یابوتینسكی كه به ریاست گروه‌های ترور صهیونیستی درآمده و از این راه به سوء شهرت رسیده بودند، بعدها به سمت نخست‌وزیری اسراییل رسیدند. مناخیم بگین كه زمانی ریاست گروه ایرگان را به عهده داشت و «اسحاق شامیر» كه رییس گروه Lehi (گروه Stern) بود. برای مثال شامیر نقش مهمی در قتل لرد موین فرستاده‌ی خاورمیانه ای بریتانیا در نوامبر 1944 و توطئه قتل كنت فولكه برنادوت، میانجی سوئدی صلح سازمان ملل در سپتامبر 1948 داشت.

كاهان برای مدتی در دهه 1960 زندگی مخفی در پیش گرفت. وی تحت نام «میخاییل كینگ» زندگی و كار می‌كرد و این هویت را حتی از همسرش مخفی نگه می‌داشت. وی طی این دوره برای CIA و FBI كار می‌كرد. او به عنوان عضو FBI در حزب راستگرای جان بیرچ و همین طور در بعضی گروه های دانشجویی چپگرا به جاسوسی پرداخت. كاهان با هویت میخاییل كینگ و ظاهری غیر یهودی، با بعضی از زنان جوان كه از میكده‌های نیویورك انتخاب می‌كرد رابطه داشت. یكی از این زنان گلوریا جین دی آرجینو نام داشت كه یك مدل 22 ساله ]غیر یهودی[ بود و با نام «استله ایوانز» كار می‌كرد. آنها بعد از آشنایی در سال 1966 سریعاً با هم صمیمی شدند. كاهان كه هرگز هویت واقعی خویش را فاش نكرد، بعدها به وی پیشنهاد ازدواج داد. چند هفته بعد كه روابط آنها به هم خورد، گلوریا با انداختن خود در رودخانه ایست ریور اقدام به خودكشی كرد و دو روز بعد (همزمان با جشن 34 سالگی كاهان) فوت كرد.

زندگی كاهان در سال 1968 یعنی هنگامی كه او با چند تن از هم دانشگاهی‌های خود «اتحادیه دفاع یهود» را تاسیس كرد، دچار تحولات چشمگیری شد. این اتحادیه با شمشیرهای آخته و شعارهای تحریك كننده به سرعت توانست توجه رسانه‌های جمعی را به خود جلب كند. وی از احساسات فزاینده ضد سیاهان در میان یهودیان منطقه نیویورك سوء استفاده می‌كرد. وی و سازمان جدیدش پشتیبانی و كمك قابل ملاحظه ای از سوی دو متحد قدرتمند یعنی حزب راستگرای «هروت» اسراییل و مافیای نیویورك دریافت كردند.

اتحادیه دفاع یهود بین دسامبر 1969 و اوت 1972 - با حمایت قابل ملاحظه ای از سوی حزب هروت اسراییل به رهبری مناخیم بگین، افسران ارشد سرویس مخفی موساد و بعضی تجار ثروتمند و یهودی آمریكایی - حملات متعددی علیه دیپلمات‌های شوروی و دیگر اهداف این كشور در ایالات متحده صورت داد. هدف اتحادیه ابراز توجه و لطف و ترحم به یهودیان شوروی و تخریب روابط آمریكا و شوروی سابق بود.

كاهان و تعدادی از اعضای اتحادیه در 12 ماه می 1971 به اتهام تهیه مواد منفجره از سوی پلیس فدرال بازداشت شدند. وی یك روز بعد به همكاری با یك گروه تحت فرمان ژوزف كلمبو كه رییس «سندیكای جنایی كلمبو» بود و سابقه قتل نیز داشت اعتراف كرد. یاییر كولتر روزنامه نگار اسراییلی در زندگینامه كاهان به عنوان بنیانگذار JDL می‌نویسد: «كاهان كمك‌های قابل ملاحظه‌ای از مافیای نیویورك دریافت نموده است.» روابط بین كاهان و رییس ]مافیای[ نیویورك تا زمان قتل كلمبو در سال 1971 بسیار گرم و نزدیك بود و این دو به عنوان رییس گروه‌های جنایی در كنار هم به فعالیت مشغول بودند.

به ادعای كاهان وی در مجموع سه سال به خاطر فعالیت‌های مسلحانه، در زندان‌های آمریكا به سر برده است.

كاهان در اوایل دهه 1970 ، JDL را تعطیل و به اسراییل نقل مكان كرد. وی به عنوان رهبر JDL و بر اساس سوء شهرتی كه در سطح بین‌المللی به دست آورده بود در سال 1976 حزب رادیكال كاچ را بنا نهاد. وی در سال 1984 به عنوان تنها نامزد حزب خود توانست به كنست (پارلمان اسراییل) راه یابد. در همین زمان شعبه JDL در نیویورك از هم پاشید و گروه‌های انشعابی با نام‌هایی چون «اقدام مستقیم یهود» ، «شبكه متحد زیرزمینی یهود»، «سرزمینمان اسراییل را نجات دهیم» و «مدافعان یهود» ظاهر شدند.

كاهان در 5 نوامبر 1990 و به هنگام ایراد سخنرانی برای حامیان خود در هتلی در مركز مانهاتان نیویورك ترور شد.

 

ایدئولوژی خاخام كاهان

 

میركاهان در بسیاری از سخنرانی ها، مقالات و كتاب‌های خود نوعی پیام سلطه‌طلبی و حتی نسل‌كشی از صهیونیسم برتری طلب را تبلیغ می‌كرد. برای وی و بسیاری از طرفداران پر شور او، هرگونه اقدامی برای بقا و رفاه یهود از جمله ترور، مصادره اموال و قتل، ‌كاملاً موجه بود.

«... انتقام یك نظریه اصلی یهود است كه نوعی فرمان و دستور برای آنان تلقی می‌شود. به لطف دوران آرام و دشواری كه در آن زندگی می‌كنیم، انتقام به امری بد و خطرناك تبدیل شده است. آیا باید دست روی دست بگذاریم و اجازه دهیم دولت اسراییل كه مسئول رفاه شهروندان خود است، خیابان، اتوبوس، ‌مغازه و خانه فلسطینی‌ها را به مكانی برای اشاعه ترور و ناامنی تبدیل كند. تحقیر نام خدا را كنار بگذارید. چرا اعراب به حاكمیت یهود تمكین نمی‌كنند؟ یك دولت واقعی یهودی، دولتی است كه جلو‌گیری از بی‌حرمتی را با از میان برداشتن شیطان یعنی این كشور عربی كه در میان ما قرار دارد، درك می كند.»

كاهان در مقاله دیگری كه در سال 1973 انتشار یافت بر مصونیت یهودیان از تعرض و بی‌حرمتی تأكید می‌كند. وی وعده داد روزی خواهد آمد كه تمام غیر یهودیان به برتری این قوم «برگزیده» گردن نهند: «قوم یهود هرگز نابود نمی‌شود بلكه آنها و خدای آنها برای پیروزی بر شیاطین و جهالت دیگر ملل روزی ظاهر خواهد شد. صهیون باید به درجه‌ای برسد كه همه مردم به آن بگروند و خدای یهود خدایی خواهد بود كه همه در مقابل او زانو خواهند زد.»

كاهان در مقاله‌ای در سال 1982 بر ماهیت شقاوت‌آمیز مبارزه بین یهودیان و «دشمنان» آنها تأكید ورزید: «اجازه دهید از دیدگاه یهودیان به حوادث نگاه كنیم ... لبنان .....: جنگی ]از سوی اسراییل[ علیه دشمن فلسطینی كه - تمام مردمش - خواهان نابودی رژیم اسراییل و اكثریت یهودی آن هستند شروع شد. این جنگی برای نابودی كامل دشمن، القای ترس فراگیر و ترور بود تا دشمن تسلیم شود و برتری خدای یهود را بپذیرد». ارزش‌های دموكراتیك لیبرال و یهودی ناسازگارند و كاهان اغلب اصرار داشت «من این جمله را چند میلیون بار گفته‌ام همانطور كه می‌دانیم دموكراسی غرب با صهیونیسم تناقض دارد. ... ایده‌ی یك دولت دموكرات یهودی بی‌معنی است».

وی در فرصتی دیگر گفت: «دموكراسی برای مردمی است كه اصالت ندارند. هیچ دولت زمینی و موقتی نیست كه ارتباط با اقدامات یهودیان داشته باشد در حالی كه قوانین و مقررات آن برخلاف قوانین تورات است... یهودیت هیچگاه جامعه‌ای دموكراتیك نبوده است.»

یكی از مشغله‌های فكری كاهان،‌ رفتار سنگدلانه علیه یهودیان اروپا در زمان جنگ بود. شعار JDL «دوباره هرگز » بود كه به طور خاص به نسل‌كشی یهودیان اشاره می‌كرد. از دیدگاه كاهان، هر غیریهودی یك قاتل بالقوه نازی است. مادامی كه یك غیریهودی در مقابل یك یهودی زندگی می‌كند؛ احتمال یك نسل‌كشی دیگر وجود دارد.»

كاهان معتقد است كه معیار اخلاقی هر عملی باید این باشد كه «آیا برای یهودیان خوب است یا خیر؟» عدم تطابق با این اصل منجر به یك آشویتز جدید خواهد شد.

«رابرت فریدمن» نویسنده زندگینامه كاهان، بعضی از كارهای غیر عادی وی را به شخصیت نظامی این خاخام ربط می‌دهد. فریدمن با یادآوری اولین ملاقات خود با كاهان در «موزه هولوكاست بالقوه» در اورشلیم می‌نویسد: «در همان مواجهه اول، این فكر به ذهنم خطوركرد كه كاهان فردی گرفتار وسوسه‌های جنسی و خشونت است. وی مدام از همخوابگی مردان عرب با زنان یهودی سخن می‌گفت.» كاهان علناً، ‌عرب‌ها را «سگ» می‌نامید و حداقل یك بار گفت كه عرب‌ها را «مثل پاشیدن سم روی سوسك‌ها» از اسراییل ریشه‌كن می‌كند.

كاهان در سخنرانی‌های بسیاری و از جمله در كتابی با عنوان «آنها باید بروند» در سال 1980،‌ نقشه اش را برای اخراج اجباری و دسته‌جمعی (یا انتقال) اعراب فلسطین از سرزمین اسراییل ... «اسراییل بزرگ» (شامل كرانه غربی تحت اشغال اسراییل از سال 1967) ‌بیان كرد.

جهان بینی كاهان در اساسنامه جنبش كاچ كه وی بانی و رهبر آن بود منعكس شده است. این دیدگاه با توصیف برتری ‌طلبانه‌ای از یهود با عناوینی چون برتر، مقدس، برگزیده و خاص شروع می‌شود.

هدف اصلی جنبش كاچ، انتقال اعراب از تمام بخش‌های سرزمین اسراییل بزرگ است. حضور اعراب در اسراییل باعث دشمنی، آشوب و خونریزی و به مثابه یك بمب ساعتی است كه موجودیت صهیونیسم را تهدید می‌كند. بنابراین اعراب ساكن اسراییل باید به كشورهای عربی انتقال یابند.

كاهان و طرفدارانش قانونی را كه روابط جنسی یهودیان و غیر یهودیان را جرم قلمداد می‌كرد، تبلیغ می‌كردند. (ازدواج یهودیان با غیر یهودیان در اسراییل ممنوع بود) اما این قانون سطح وسیع‌تری از تماس‌ها را بین یهودیان و غیر یهودیان از جمله مدارس مختلط، مراكز اجتماعی، ‌سواحل و حتی همسایگی ممنوع كرده بود.

كاهان و پیروانش با وجود شباهت بین قانون پیشنهادی آنها و «قوانین نورمبرگ» هیتلر در سال 1935 كه آن هم روابط جنسی بین یهود و غیریهود را ممنوع كرده بود، به دردسر نیفتادند. همان طور كه كاهان و دیگر صهیونیست‌های تندرو دائماً بیان داشته اند، قوانین مذهب یهود آشكارا یهودیان را از ازدواج با غیر یهود منع می‌كند. به همین ترتیب كاهان هیچگاه از اشاره به آیین های مذهبی كتاب مقدس بهود برای پشتیبانی از پیام قاطع و سازش‌ ناپذیرانه خود فروگذار نكرد.

همانطور كه لین برنر، نویسنده یهودی آمریكایی اعتقاد داشت كاملاً حق با كاهان و طرفداران وی است كه اصرار دارند یهودیت یك مذهب قومی است.

 

حمایت از كاهان و JDL

 

تعداد كمی از رهبران جوامع یهودی آمریكا و اسراییل مایل به حمایت از كاهان در مجامع عمومی بودند و بسیاری از سازمان های یهودی آمریكا مانند «كمیته یهودیان آمریكا» و «كنگره یهودیان آمریكا» با احتیاط كاهان و JDL را رد می‌كردند. در همین حال و به رغم سوابق جنایی و لحن مستبدانه و متكبرانه، ‌كاهان و JDL با حمایت و پشتیبانی شگفت‌انگیزی از سوی یهودیان آمریكا روبرو بودند. تجار یهودی آمریكایی سالانه میلیون ها دلار به كاهان كمك مالی می كردند.

كاهان هنگام ایراد سخنرانی در جمعی از ثروتمندان پوتوماك مریلند در سال 1971 كه طی آن وی از آتش زدن یك خودرو با بمب تمجید كرد، حضار به شدت از سخنان وی استقبال كردند. جكی ماسون، ‌كمدین معروف آمریكایی به طور علنی از كاهان حمایت كرد و در اوایل سال 1972 در مراسمی برای جمع‌آوری پول برای JDL به هنرنمایی پرداخت . ماسون (مانند كاهان ملبس به لباس كشیشی) ‌می‌‌گوید: «اصول دموكراسی آن طور كه برای آمریكا كاربرد دارد، برای اسراییل نباید به كار رود.» هم‌چنین در مراسم شام دیگری جهت جمع‌آوری پول در سال 1986 در بوستون، بالغ بر 20 هزار دلار برای كاهان جمع‌آوری شد.

نمونه‌ای از مقبولیت اجتماعی كاهان نزد رجال سیاسی با نفوذ، دعوت سناتور هنری اسكوپ جكسون از كاهان برای ایستادن در كنار وی روی صحنه‌ای در نیویورك در سال 1972 است. این اتفاق مصادف با رقابت های انتخاباتی برای معرفی نامزد دمكرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری رخ داد. حامی برجسته دیگر JDL ماریوبیاگی، نماینده كنگره آمریكا بود كه نمایندگی بروكس در واشینگتون را نیز بر عهده داشت.

هفته نامه جوییش پرس كه یكی از نشریات مطرح جامعه یهودیان آمریكا بود (با تیراژ 130 تا 160 هزار نسخه) كاهان را به عنوان سردبیر و مفسر استخدام كرد كه این فرصتی برای نگارش مطالب متعصبانه و اغلب نادرست در اختیار كاهان قرار داد.

نیویورك‌تایمز - مهم‌ترین روزنامه آمریكا كه به یهودیان تعلق دارد - نیز با انتشار مقالات وی در صفحه پرخواننده «نظرات خوانندگان» به كاهان مقبولیت و مشروعیت بیشتری بخشید.

كتاب كاهان با نام «آنها باید بروند» و در آن خواستار اخراج گسترده اعراب فلسطین از سرزمین مادری‌شان شده بود، در سال 1980 توسط انتشارات گروست و دانلپ نیویورك منتشر شد.

مجلات، روزنامه‌ها و شبكه‌های تلویزیونی آمریكا هیچ‌گاه سرسوزنی از انتقادات و بی‌حرمتی‌هایی را كه نثار گروه‌های شبه‌نظامی غیریهودی از قبیل «كوكلس كلان» ، «آریایی» یا «قانون» می‌كردند، در مورد كاهان كه پیام‌ها و اهداف مشابهی را ترویج می‌كرد، روا نداشتند.

در اسراییل، كاهان از حمایت و حتی سرسپردگی متعصبانه بسیاری از یهودیان معمولی به ویژه یهودیان «سفاردیك» كشورهای عربی (كه هم اكنون اكثریت جمعیت اسراییل را تشكیل می‌دهند) برخوردار بود. یاییركولتر، روزنامه نگاری كه جریان بازدید كاهان از شهر آفولای اسراییل را در ژوییه 1985، همزمان با تنش میان اعراب و اسراییل، توصیف می‌كند، می‌نویسد: «چهره وی برای بحرانی كردن اوضاع و تحریك جوانان مو مجعد در خیابان‌ها كافی بود كه هر عرب را تهدیدی بالقوه برای جایگاه اجتماعی خود می‌دیدند. آنها در خیابان فریاد می‌زدند: «كاهان، ‌ناجی ما» آنها به اعراب داخل اسراییل و اعرابی كه برای كار به آفولا آمده بودند حمله می‌كردند و به اتومبیل‌های آنان سنگ پرتاب می‌كردند و مغازه ها را غارت می‌كردند . جمعیت مدام فریاد می‌زد: «درود بر كاهان ، مرگ بر اعراب» و هر كس را كه می‌دیدند چپاول می‌كردند...

هنگامی كه كاهان فریاد می‌زد: «تنها خواسته ما اخراج اعراب است. من می‌خواهم كه اعراب بروند پی‌كارشان!» میلیون‌ها تن از مردم جهان و اسراییل ظاهر غیرعادی وی را دیدند .

شهر به مثابه یك آتشفشان شده بود. جو شهر در اختیار كاهان بود و نفرت و ترس در آن» موج می زد. احساسات به غلیان آمده بود. اعراب دشمن بودند ... «میركاهان» نژاد پرستی كه از ایالات متحده به اسراییل آمده بود، آتشی به پا كرده بود.»

كاهان مرده است اما شعله‌های تعصب و كج‌اندیشی وی كه او به پاكرد هنوز روشن و فروزان است. بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد یهودیان بیشتری در اسراییل از اتخاذ شدیدترین و وحشتناك‌ترین اقدامات علیه اعراب ساكن سرزمین‌های اشغالی از جمله نسل‌كشی و قتل عام كه آنها را مجبور به خروج از «اسراییل بزرگ» كند، حمایت می‌كنند یا حداقل با جدیت خواستار مد نظر قراردادن چنین اقداماتی هستند.

 

مروری بر جنایات صهیونیست‌ها

 

شبه نظامیان صهیونیست در طول سال‌های گذشته صدها اقدام غیر قانونی علیه «دشمنان» واقعی یا فرضی خود انجام داده‌اند از جمله خرابكاری، آزار و اذیت و تهدیدات تلفنی. در زیر شما با چند نمونه از این جنایات به طور مفصل تر آشنا خواهید شد. در بسیاری از موارد زیر نقش JDL به طور قطع و یقین اثبات شده اما در همه موارد نمی توان این گروه را دخیل دانست.

***در 26 ژانویه سال 1972 یك گروه JDL ، دفاتر آژانس مبادلات فرهنگی آمریكا و شوروی در نیویورك را بمب‌گذاری كردند كه در آن یك منشی 27 ساله (كه اتفاقاً یهودی بود) كشته شد و 13 نفر نیز زخمی شدند. یكی از عاملان این بمب‌گذاری به نام شلدون سیگل به پلیس گفت كه وی بمب را ساخته است. وی نام دیگر عاملان جنایت را نیز فاش كرد. چند سال بعد، كاهان اقرار كرد كه JDL مسئول این جنایت بوده است. با وجود این، ‌پرونده JDL در این حادثه در نهایت به دلایل فنی مختومه اعلام شد.

***در ماه می 1972، ده تبهكار وابسته به JDL وارد كنسولگری اتریش در واشینگتون شدند و كارل گروبر، ‌سفیر اتریش در آمریكا و دربان ساختمان را مضروب كردند.

***در ماه می 1974، اعضای JDL با یك لوله فلزی به یكی از فعالان جامعه اعراب آمریكا كه دكتر محمد مهدی نام داشت؛ ‌حمله‌ور شدند كه منجر به شكستگی استخوان كمر وی شد. یك سال طول كشید تا پلیس فردی را بازداشت كرد كه وی در تلویزیون ظاهر شد و با افتخار از عمل خود یاد كرد. اندكی بعد، دفاتر دكتر مهدی در مانهاتان و در اثر حریق های عمدی تقریباً به طور كامل ویران شدند.

***در 21 فوریه 1975 ، یك دادگاه فدرال كاهان را به دلیل نقض اصول آزادی تعلیقی در دوران محكومیت و ساخت بمب آتش‌زا در سال 1971، مجرم و گناهكار شناخت .

وی از ساخت بمب، دینامیت یا دیگر تسلیحات و اقدامات خشونت‌آمیز منع شده بود. قاضی با استناد به نامه‌ای كه كاهان در آن از طرفداران خود خواسته بود تا دیپلمات‌های عرب و روس را ترور كنند، وی را به یك سال زندان محكوم كرد. كاهان 8 ماه از این محكومیت را در خانه‌ای در جاده مانهاتان سپری كرد و مجاز بود تا هر روز برای صرف غذا به رستوران‌های «كوشر» برود. وی از این دوران حبس برای اداره و اجرای امور تجاری JDL استفاده كرد.

***در سال 1975 ،‌دیوید كامایكو، یك عضو 21 ساله JDL ،‌یك بالگرد غیرنظامی را در نیویورك ربود و در ازاء آن با هدف خرید اسلحه برای JDL دو میلیون دلار پول درخواست كرد. وی پیش از دستیگری ، خلبان را هدف قرار داد.

***در سال 1978 ژوزف شاكتر، رهبر JDL در كانادا، ‌منزل دونالد آندروز فعال راستگرا را بمب‌گذاری كرد.

***در 11 آوریل 1982، آلن گودمن با یك اسلحه خودكار به طرف مسجدی در اورشلیم آتش گشود كه دو فلسطینی كشته شدند. وی بعد از ورود به مسجد دوباره اقدام به تیراندازی كرد كه چند نفر دیگر مجروح شدند. گودمن كه اهل بالتیمور ایالت مریلند بود، ‌آموزش های شبه نظامی را در اردوگاه جِدِل متعلق به JDL در نیویورك فرا گرفته بود. كاهان در مصاحبه‌ای پیرامون این جنایت گفت : «او هیچ كار اشتباهی انجام نداد. كار او كاملاً صحیح بود.»

***در سال 1987، سه عضو JDL به خاطر دخالت در حداقل شش رشته حملات بمب‌گذاری در نیویورك بین سال‌های 1984 تا 1987 بازداشت شدند. متهمان جی‌كوهن، شارون كاتز و ویكتور وانسیر رییس JDL در نیویورك بودند. وی بعد از اقرار به نقش خود در این بمب‌گذاری در اكتبر 1987 به ده سال زندان محكوم شد. موری یانگ دیگر عضو JDL نیز به 5 سال زندان محكوم شد.

***مسؤولان FBI معتقدند كه JDL پشت پرده انفجار بمب در اواسط اوت 1985 قرار دارد كه طی آن شریم سوبزوكف در پترسون ایالت نیوجرسی به قتل رسید. همچنین پلیس این گروه را مسئول حمله‌ای مشابه در اوایل سپتامبر 1985 می‌داند كه علیه المارس اسپروجیس در برنت وود ایالت نیویورك صورت گرفت . هر دو به ناحق متهم به ارتكاب جنایات جنگی بودند.

***در ژانویه 1991، كورت هابر كه در روزنامه‌ها به عنوان بازمانده نسل‌كشی یهودیان معرفی شده بود؛ متهم به تهدید كمیته ضد تبعیض نژادی اعراب آمریكا شد.

 

قتل آلكس اوده

 

شاید مهم‌ترین جنایت JDL كه در سطح وسیع انتشار یافت قتل آلكس اوده، مدیر منطقه‌ای كمیته ضد تبعیض نژادی اعراب آمریكا در مناطق ساحلی غربی در 11 اكتبر 1985 بود. اوده هنگام ورود به دفتر كار خود در سانتاآنای كالیفرنیای شمالی با انفجار بمب به قتل رسید.

یك مسئول FBI درسال 1985 اعلام كرد كه JDL مسئول قتل اوده و حداقل دو حادثه تروریستی دیگر در ساحل شرقی است. لین بونز یكی از مسئولان FBI گفت: «ما JDL را عامل این سه بمب‌گذاری می‌دانیم.» همچنین گزارش دیگری از سوی FBI در جولای 1986 بیان كرد: « كه عوامل JDL مسئول قتل اوده هستند.

دادستان های فدرال آمریكا در سال 1988 سه عضو JDL را در قتل اوده مجرم شناختند. این افراد كه متولد آمریكا بودند اما برای فرار از مجازات به اسراییل گریخته بودند كیت فوكس، اندی گرین و رابرت مانینگ نام داشتند.

مسئولان پلیس لس آنجلس و نیویورك از رابرت مانینگ كه یك فعال مهم JDL است به عنوان مظنون به دخالت در چهار بمب‌گذاری سیاسی در سال 1985 نام برده‌اند كه قتل اوده از جمله آنهاست.

به گفته مسئولان، ‌وی دارای پیشینه ای 20 ساله در فعالیت‌های خشونت‌آمیز است كه حتی تهدید تهیه كنندگان یك برنامه تلویزیونی را نیز در بر می‌گیرد.

مانینگ بعد از پیوستن به شعبه JDL در كالیفرنیای جنوبی در سال 1971، به سرعت به عنوان یك مبارز سرسخت خیابانی به شهرت رسید. ایرو رابین، رییس JDL درباره او چنین می گوید: «او مردی قوی است. من مبارزه او را دیده ام. ما با نازی‌ها و اعراب در كوچه و خیابان نزاع داریم. او فردی واقعاً فعال است.»

یك دادستان فدرال هنگام قرائت حكم دادگاه در سال 1988 گفت: «معلوم شده است كه به رغم ادعای مانینگ كه گفته اعمال وی در جهت حمایت از یهودیان بوده است، در بسیاری از موارد او در محل اقامت اعراب مواد منفجره كار گذاشته یا به طرف آنها پرتاب كرده است.»

آژانس فدرال در نوامبر 1978 دولت اسراییل را به جلوگیری از تحقیق FBI در مسأله قتل اوده متهم كرد.

خود مانینگ نیز تلاش كرد به بهانه بیماری قلبی و خوردن 20 قرص خواب و این ادعا كه وی یك یهودی معتقد و متعصب بوده و محاكمه او اشتباه بوده است، از استرداد خود به آمریكا بگریزد. به رغم همه این موارد، ‌وی سرانجام در جولای 1993 به ایالات متحده مسترد شد.

 

تأیید رسمی ارتكاب اقدامات تروریستی از سوی JDL

 

دفتر تحقیقات فدرال وزارت دادگستری آمریكا مكرراً از JDL به عنوان یك سازمان تبهكار و تروریستی نام برده است. گزارش منتشره توسط مركز تحقیق و تحلیل تروریسم FBI تصریح می‌كند: «در پژوهش‌هایی كه FBI از سال 1981 به بعد انجام داد، مسئولیت 18 حادثه تروریستی متوجه یهودیانی شده است كه در پی انتشار بی‌عدالتی‌هایی بوده‌اند كه در گذشته و حال در حق یهودیان روا شده است. در حالی كه بعضی از این حملات به گروه‌هایی نظیر مدافعان یهود، ‌شبكه زیرزمینی متحد یهود و اقدام مستقیم یهود نسبت داده شده، 15 مورد از آنها منتسب به JDL است كه مشهورترین این گروه‌ها می‌باشد.»

FBI هم چنین در سال 1985، JDL را به عنوان دومین گروه فعال تروریستی در آمریكا برشمرد (تروریست‌های پرتوریكویی اولین گروه فعال بودند). FBI ، JDL را مسئول 37 حمله تروریستی از سال 1977 تا 1984 دانست.

دو سال بعد FBI اعلام كرد كه گروه‌های یهودی تندرو از سال 1981 تا 1984، 24 حمله تروریستی انجام داده اند كه 17 مورد آن توسط JDL صورت گرفته است.

وزارت انرژی آمریكا نیز در سال 1986 طی گزارشی ویژگی‌های JDL را برشمرد.

JDL طی بیش از یك دهه، یكی از فعال‌ترین گروه‌های تروریستی ایالات متحده بوده است. گرچه این سازمان خود را یك گروه فعال سیاسی می‌داند كه به بیان مصایب یهودیان شوروی پرداخته و در اكثر موارد از منافع یهود و یهودیت حمایت كرده است، با این حال FBI از دیرباز آن را به عنوان یك سازمان تروریستی طبقه‌بندی كرده است.

هدف اصلی JDL وارونه جلوه دادن داستان واهی كشتار یهودیان است. این ستیزه‌طلبی به خصومت ضد شوروی كه برای ایجاد تنش‌های جدید در روابط آمریكا و شوروی طراحی شده بود نیز دامن زد.

با وجود این JDL به اعراب، ‌ایرانیان ، عراقی‌ها، مصریان، فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، فرانسویان و آلمانی ها در آمریكا حمله كرده است. ]برای نمونه[ در سال 1978، دیپلمات های مصری مورد هدف قرار گرفتند. ... دفاتر این اتحادیه در فرانسه،‌ انگلیس، ایتالیا و اسراییل نیز دست به حملاتی زده است.

در سالیان اخیر گزارش‌های رسمی درباره اقدامات این اتحادیه كماكان ادامه داشته است.

JDL استراتژی دوگانه ای مشتمل بر نافرمانی مدنی و اعتراضات صلح‌آمیز تا تروریسم فراقانونی را دنبال كرده است. بمب‌گذاری تاكتیك مورد علاقه JDL بود و 78 درصد از كل حملات آن را شامل می‌شد. تیراندازی با 16 درصد در مقام بعدی قرار دارد و در ادامه می‌توان به ایجاد حریق، خرابكاری و آدم‌ربایی هر كدام با یك درصد اشاره كرد.

از سال 1968، در حملات JDL هفت نفر كشته و حداقل 22 نفر زخمی شده اند. 62 درصد از حملات JDL علیه اموال مردم، 30 درصد علیه تجار، 4 درصد علیه موسسات دانشگاهی و دانشگاهیان و 2 درصد علیه اهداف مذهبی صورت گرفته است. معمولاً فردی ناشناس طی تماس تلفنی مسئولیت اقدامات تروریستی از سوی JDL یا یكی از شاخه های فرعی این گروه را به عهده می گرفت اما تنها یك روز بعد سخنگوی JDL دخالت این گروه را تكذیب می‌كرد.

اگرچه در گذشته JDL از فعال‌ترین تشكل‌های تروریستی آمریكا بوده، اما به نظر می‌رسد تهدید ناشی از آن عمدتاً نمادین باشد. با وجود این، حوادث اخیر نشان می‌دهد كه این دیدگاه نیاز به بازنگری دارد. افزایش تروریسم نظامی یهودی نه تنها نشانی از افزایش خشونت است، بلكه نشانی از تغییر شگرف در الگوهای حمله و تاكتیك‌های JDL به شمار می‌رود.

نوشته شده در چهارشنبه 21 دی 1384 و ساعت 01:01 ق.ظ توسط : آرش احمدی

 


» تجدید نظر طلبان ... تجدیدنظرطلبی ,

: سه شنبه 13 دی 1384 :

در سال‌های اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایش‌یافته است. تحقیقات نشان می‌دهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990 ده برابر دهه‌های 1940 و 1950 میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغات هالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به "تجدیدنظرطلبی" (rerisionist) یا "تاریخ واقعی" معروف است.

 

معمولاً از پل رازینیه فرانسوی به‌عنوان بنیانگذار این مکتب یاد می‌کنند. رازینیه در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که به‌وسیله گشتاپو دستگیر شد و به اردوگاه بوخنوالد اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاه‌های مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالی‌ترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاه‌های جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی می‌کرد. امروزه‏ دو مورخ صاحب نام به عنوان مهم‏ترین هواداران مكتب تاریخنگارى واقعى شناخته مى‏شوند: اولى،دیوید ایروینگ انگلیسى است. ایروینگ مورخ بسیار معتبرى است، در حدى كه برخى‏ نشریات سرشناس انگلیسى نوشته‏اند هیچ كس نمى‏تواند درباره جنگ دوم جهانى كار كند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. دومین مورخ سرشناس هوادار مكتب تاریخنگارى واقعى، رابرت فوریسون‏ فرانسوى است. پروفسور فوریسون و خانواده‏اش، نیز مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانى‏ها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف كتاب‏هاى متعددى است و ثابت مى‏كند كه اتاق گاز و سیاست‏ امحاء جمعى یهودیان صحت ندارد. فرد صاحب نام دیگر در این عرصه فرد لوختر آمریكایى‏ است. لوختر مورخ نیست بلكه مهندس متخصص ساختمان زندان است. او براى تحقیق به‏ لهستان رفت و در بازگشت گزارش 196 صفحه‏اى خود را منتشر كرد كه به گزارش لوختر معروف‏ است. او در این گزارش وجود اتاق‏هاى گاز را منكر شد. در این زمینه افراد سرشناس دیگرى نیز كار كرده‏اند: گرمار رودلف مؤلف كتابى در انكار اتاق‏هاى گاز آشویتس است. ارنست زوندل كانادایى كتابى‏ نوشته با عنوان «آیا واقعا شش میلیون نفر كشته شده‏اند؟» دیوید هوگان كتابى دارد با عنوان‏ «افسانه شش میلیون نفر». دكتر بروزات تحقیقى دارد درباره اتاق‏هاى گاز در داخائو و اثبات‏ مى‏كند كه نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاه‏هاى آلمانى اتاق گاز براى كشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است. و بالاخره رژه گارودى، عضو جنبش مقاومت فرانسه‏ در زمان جنگ دوم است كه او نیز، بر اساس تحقی


|

نوشته شده در 25 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


افسانه هولوکاست

افسانه هولوکاست

 

اشاره

سخنان رئیس جمهوری محترم، دکتر احمدی‌نژاد دربارة «افسانه هولوکاست» خشم مجامع صهیونیستی را برانگیخت.

صهونیست‌ها مدعی‌اند در ایام جنگ جهانی، نازی‌ها، کوره‌های آدم‌سوزی و اتاق‌های گاز به پا کردند و چندمیلیون از یهودیان را سوزاندند؛ این کوره‌ها به هولوکاست مشهور شد.

«دیوید دیوک» عضو سابق کنگره آمریکاست که از نفوذ صهیونیزم در ایالات متحده آمریکا برآشفته شد و از عضویت در کنگره آمریکا استعفا کرد. او ناگفته‌های بسیاری درباره یهود و صهیونیزم و نفوذ آن‌ها در آمریکا دارد. آن‌چه می‌خوانید، بخشی از خاطرات او دربارة هولوکاست است که از کتاب «بیداری من» اقتباس شده است.

* مقدمه

پس از این‌که متوجه نژادپرستی افراطی در یهود و صهیونیسم و حضور سیل‌آسای آنان در رسانه‌های گروهی شدم، برخی از کتاب‌ها و نوشتارهایی را خواندم که به ماجرای رفتارهای وحشیانه‌ آلمانی‌ها در جنگ دوم جهانی، به صورت مبالغه‌آمیز و تحریف شده اشاره می‌کرد؛ چرا که برخی از آن‌ها به این نکته اشاره می‌کنند که انگیزه رسانه‌های گروهی از پرداختن به ماجرای هولوکاست (یهودسوزی) به سود استراتژی اسرائیل است. در آغاز، این تصور را که برخی از ادعاها بر ضد آلمان ممکن است دروغین باشد رد کردم؛ دلیل من، تصاویر و فیلم‌های وحشتناکی بودکه دیده بودم. گویی این‌ها دلیلی انکارناپذیر بر کارهای ددمنشانه نازی‌ها بود! آن‌چه در پی می‌آید، گزارشی از بررسی چشم‌اندازهای این دوره اندوه‌بار از تاریخ اروپاست.

کودکی من؛ تماشای تصاویر احساس‌برانگیز

مقاله‌ای را برای کلاس زبان در دانشگاه لویزیانا درباره آزادی اخلاق جنسی در آمریکا نوشتم و شرح دادم که چگونه تا کلاس یکم دبیرستان، هیچ تصویر کاملاً برهنه‌ای را از یک زن ندیده بودم. شاید این گفته برای جوان امروزی شگفت‌آور باشد؛ ولی حتی در مجلات پلای‌بوی تا نیمه دهه ششم قرن بیستم، بخش جنسی بدن حذف می‌شد. پس از نوشتن مقاله، یکی از دوستان من که مقاله را خوانده بود گفت: تو درباره ادعایت مبنی بر ندیدن برهنگی کامل در زمان کودکی اشتباه کرده‌ای؛ زیرا زنان تمام برهنه را دیده‌ای، تصاویر مردان بی‌لباس و زنان برهنه و فیلم‌های زیادی از قربانیان یهودی جنایت‌های وحشیانه نازی‌ها را دید‌ه‌ای!

او راست می‌گفت. تلویزیون و مطبوعات، در اواخر دهه پنجم قرن بیستم و آغاز دهه ششم آن، بسیار با حجب و حیاتر از امروز بود. ولی رسانه‌های گروهی در زمان کودکی‌ام، عکس‌ها و گزارش‌های خبری ترسناکی را از قربانیان برهنه یهود نشان می‌داد. روزنامه‌ها، هر روز چاپ این تصویرها را تکرار می‌کردند. در زمان معصومیت کودکی که من و همشاگردی‌هایم هنوز تصویری از یک زن کاملاً برهنه ندیده بودیم، رسانه‌های گروهی، جسدهایی از زنان و کودکان برهنه را که مانند توده‌های هیزم روی هم انباشته بودند، به ما نشان می‌دادند. آن تصاویر، آن قدر تأثیرگذار بود که هنوز در اذهان ما زنده و تکان‌دهنده هستند.

یک پرسش بی‌پاسخ

یکی از دوستانم گفت: تکرار تصاویر قربانیان یهود در جنگ جهانی دوم توسط روزنامه‌ها و مطبوعات، به یقین، باید دارای انگیزه سیاسی باشد. آیا این‌کار تصادفی است؟ اگر مقصود، برانگیخته شدن احساسات با نشان دادن تصاویر برهنگی و مرگ است، پس چرا در عمل، به جز تصاویر قربانیان یهود پخش نمی‌شود؟

هنگامی که در سال 1974، فیلم «چهره‌های مرگ» در سینماهای آمریکا روی پرده رفت، میلیون‌ها نفر در صف ایستادند تا این فیلم واقعی را که درباره لحظه جان دادن آدم‌ها بود، تماشا کنند.

بسیار کم اتفاق می‌افتاد که برنامه‌های خبری تلویزیون، تصایور نفرت‌آور اعدام انسان‌ها را پخش کند. در دهه نهم قرن بیستم، سروصداهایی بلند شد که به پخش فیلم‌هایی از این دست و برنامه‌های خشن و وحشتناک تلویزیونی برای کودکان، اعتراض کرد. باوجود این اعتراض‌ها، صحنه‌های هولوکاست، به دلیل قانون ایالت‌ها هنوز در مدرسه‌ها نمایش داده می‌شود. برنامه‌های خشونت‌‌بار و خونین سینمایی و تلویزیونی سرشار از نفرت نمی‌تواند تحریک کننده‌تر و ترسناک‌تر از صحنه‌های هولوکاست باشد. آیا این مدرسه‌ها، فیلم‌هایی را از کشتار زنان و کودکان فلسطینی در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا که به دست صهیونیست‌های اسرائیل ذبح می‌شدند، نمایش می‌دهند؟

آیا آنان حاضرند تصاویر میلیون‌ها انسان بی‌گناه اهل شوروی ]سابق[ را برای آگاهی دانش‌آموزان از خطر کمونیست، پخش کنند؟ چرا حاضر نیستند فیلم‌هایی درباره اهداف این کشتار نمایش دهند؟...

پس از آن‌که از کشتارهای بلشویک‌های یهودی در اتحاد جماهیر شوروی آگاهی یافتم، از خود درباره سطح کینه‌ای که بر مرتکبان جنایت‌های جنگی سه گروه زیر دارم پرسیدم: کمونیست‌های یهودی، نازی‌های آلمانی، صهیونیست‌های جنایت‌کار. فهمیدم هیچ دلیلی برای دلسوزی با یهودیان هولوکاست وجود ندارد.

از این هنگام، تلاش کردم بفهمم چگونه به سبب نفوذ یهودیان در رسانه‌ها، با من بازی می‌شود؟ چرا غیر از جسد کشته‌های یهودی در تلویزیون و فیلم‌های سینمایی نمی‌توانم ببینم؟ این تأثیر قوی که با دیدن صحنه‌های ترسناک جان دادن یهودیان در ذهن یک کودک نه ساله نقش بسته، چگونه از بین می‌رود؟

... هنگامی که از ماجرای هولوکاست آگاه شدم، فهمیدم تصویری که رسانه‌ها از مردم یهود ارائه کرده‌اند، نادرست است. دریافتم که ادعای آمریکایی‌ها با اسناد انکارناپذیر جنگ جهانی دوم مخالفت دارد؛ مانند گفته‌های سناتور رابرت تافت وچارلز لیدنبرگ و ژنرال جرج باتن و رئیس سابق دادسرای عالی هارلن فیسک استون.

سه گواه مشهور بر دروغین بودن ماجرای هولوکاست

سال‌ها بعد، خاطرات یک دختر جوان را خواندم. این دختر از مشهورترین قربانیان واقعه هولوکاست بوده و بیش‌تر زمان جنگ را در اردوگاه اشویتز سپری کرده است. او در ماه‌های پایانی جنگ جهانی دوم، به علت بیماری تیفوس، جان خود را از دست داد.

پدر این دخترک، اوتو، در اشویتز بیمار شد و در بیمارستان اردوگاه، مورد درمان قرار گرفت و حالش رو به بهبود گذاشت. با نزدیک شدن پایان جنگ، آلمان‌ها او را به موتوسین انتقال دادند و در آن‌جا آزادش کردند. اوتو، خود به تمام این واقعیت‌ها اعتراف دارد. این واقعیت‌ها کاملاً با آن‌چه درباره اردوگاه اشویتز خوانده بودم تفاوت داشت؛ چرا که کتاب‌ها و فیلم‌ها، این اردوگاه را به عنوان جایگاه کشتار و جنایت و محل کوره‌های آدم‌سوزی به تصویر کشیده بودند. گویا که آن‌جا تمام محموله قطارهای حامل یهودیان، مستقیماً از سکو به اتاق‌های گاز برده می‌شدند! فرض این بود که نازی‌ها، تازه رسیده‌ها را بررسی می‌کردند، قوی‌ها را برای کار می‌فرستادند، کودکان و بیماران را به اتاق‌های گاز روانه می‌کردند. اگر این داستان‌ها حقیقت داشته باشد، پس چرا آن دخترک و خواهرش که با کاروان مرگ به اردگاه اوشویتز رسیده بودند، به اتاق‌های گاز فرستاده نشدند؟

شخصیت مشهور دیگری از نجات‌یافتگان هولوکاست، خاخام اول هولوکاست «الی ویسل» است که به سبب نوشته‌ها و آثارش درباره هولوکاست، جایزه نوبل گرفت. ویسل مانند، پدر «آن فرانک»، در بیمارستان اردگاه اقامت داشت. وی در سرگذشت خود می‌نویسد که عمل جراحی روی پای تیر خورده‌اش در بیمارستان اردوگاه اوشویتز واقع در نوار بیرکناو انجام شد.

پزشکان به او سفارش کردند که برای دو هفته استراحت کند؛ ولی روس‌ها همه افرادی را که در اردوگاه بودند آزاد کردند و بیماران بیمارستان و دیگرانی که نمی‌توانستند سفر کنند، مخیر شدند که در اردوگاه بمانند تا روس‌ها آن‌ها را بعداً آزاد کنند یا این‌که با آلمان‌ها بروند. ویسل و پدرش پس از بررسی تصمیم گرفتند با آلمان‌ها که قرار بود قاتلانشان باشند، بروند! این خود، نشانه دروغین بودن وجود کوره‌های آدم‌سوزی است؛ اگر جز این بود، پس چگونه آن‌ها از دست آلمان‌ها جان سالم به در بردند؟

اما سومین شخصیت مشهور از نجات‌یافتگان هولوکاست، سیمون ویسنتال بود که به سبب مبارزه با کسانی که جرئت کرده‌اند درباره برخی جوانب هولوکاست تردید کنند، مشهور شد. داستان سیمون نیز شبیه ویسل و پدر آن‌فرانک بود.

ویسنتال می‌نویسد: زمانی که در بازداشت نازی‌ها به سر می‌برد، یک بار تلاش کرد خودکشی کند؛ ولی نازی‌ها که به ادعای او سعی داشتند تمام یهودیان اروپا را بکشند، او را به بیمارستان فرستادند و از او مراقبت کردند تا این‌که سلامتی کاملش را به دست آورد!

اگر آلمان‌ها همان‌گونه که ویسل در کتاب‌هایش می‌نویسد، وحشی‌هایی شیطانی بودند و واقعاً مصمم بودند یهودی‌ها را نابود کنند، پس چرا او و پدرش خواستند که با آلمانی‌ها بروند، به جای این‌که به انتظار شوروی‌ها بنشینند؟ هنگامی که این اعتراف را از ویسل خواندم، باورم نشد. چرا پدر «آن» را به بیمارستان می‌فرستند و چرا تلاش می‌کنند زندگی یک یهودی را که می‌خواست خودکشی کند نجات دهند؟ وقتی همه این‌ها را فهمیدم، یقین کردم که این داستان‌ها، با ماجرای هولوکاست هم‌خوانی ندارد. آیا داستان هولوکاست، با گذشت زمان تغییر کرده است؟

دلیل‌های دروغین

بسیاری از دلیل‌های هولوکاست که تاریخ‌نویسان کنونی آن را ارائه می‌کنند، اعترافاتی است که در زمان محاکمة جنایت‌های جنگی نورنبرگ بیان شده است. آیا می‌توانیم به اعترافات کسانی که در جریان بازجویی، شکنجه‌های سخت شده‌اند، اعتماد کنیم؟

هنگامی که فهمیدم برخی از مسئولان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی روسیه که خودشان مرتکب جرایم گسترده‌ای بر ضد بشریت شده‌اند، در جایگاه قضات دادگاه نشسته‌اند، شگفت زده شدم. یکی از دوستانم در مجلس به من گفت:

یک قاضی آمریکایی به اسم چارلز. اف و پوستیون، رئیس یکی از دادگاه‌هایی بود که در نورنبرگ برای کشف جرایم تشکیل شده بود. این قاضی به‌سبب نفرت از اقدامات دست‌اندرکاران، استعفا داد. او دادرسی را متهم کرد که مانع از دست‌یابی به ادله و فراهم کردن مقدمات کار برای دفاع از متهم می‌شود. محکمه‌ها را نیز متهم کرد که برای ایجاد یک حرکت نوین، تلاش نمی‌کنند؛ بلکه تنها با انگیزه نفرت از آلمان نازی عمل می‌کنند. به علاوه، 70 درصد از قاضیان دادگاه نورنبرگ، کسانی هستند که به سبب مسایل سیاسی و نژادی، مخالف دفاع از متهمان هستند و صدردرصد مغرضانه و بدون بی‌طرفی، عمل می‌کنند. بیش‌تر یهودیانی که از آلمان رانده شده و دوباره شناسنامه و تابعیت آمریکایی دریافت کرده بودند، بر دادگاه نورنبرگ تسلط داشتند و متهم بودند که بیش از عدالت، به انتقام فکر می‌کنند.

... هنگامی که از ستم‌های آشکار دادگاه نظامی نورنبرگ آگاه شدم، آسان‌تر می‌توانستم به هولوکاست، با نگاهی واقع‌بینانه بنگرم؛ زیرا پایه این دادرسی‌ها، بر ادعاها و اتهام‌هایی بنا شده بود که دادگاه نظامی نورنبرگ، آن‌ها را طرح کرده بود.

یکی از دلایل سستی محاکمات انجام شده، اعتراف‌های دیکته شده رادولف هس، فرمانده پیشین اردوگاه اوشویتز است. تاریخ‌نگاران هولوکاست سال‌های زیادی، اعترافات هس را در بوق کرده، از آن به عنوان دلیلی بر یهودکشی عمدی آلمان‌ها یاد می‌کردند. اما وی، سناریوی طراحی شده بازجوهایش را اجرا می‌کرد تا از فشار شکنجه‌ها رهایی یابد. اعترافات هس، اساس و پایه ادعاهایی است که دلالت بر کشتار اسیران یهودی به وسیله گاز سیانید هیدروژن در اشویتز می‌کند.

تاریخ‌دان مشهور، کریستوفر برانینگ در نوشته‌هایش در مجلة وانیتی فایر اعتراف کرد که هس، پیوسته در همه حال، آدمی ضعیف، مضطرب و شکاک بود. از این‌رو، بازجویان از وضعیت او سوءاستفاده کرده و تلاش نمودند تا آن‌چه را آن‌ها می‌خواهند، در دادگاه بگوید.

پنج میلیون قربانی اتاق گاز!

یکی از تناقض‌های اعترافات هس، همان ارقامی است که بر شمرده است. او در اعترافات خیالی‌اش می‌گوید که در اشویتز، بیش از پنج میلیون و دویست‌هزار نفر با گاز خفه شدند؛ در حالی که اکنون افراد آگاه و شاهدان عینی می‌گویند که تنها دومیلیون و یکصدهزار نفر یهودی در آن زمان در آلمان بودند. چه چیز موجب شد تا او را مجبور کند دروغ بگوید؟

هس، اعتراف به امور محالی می‌کند. مثلاً می‌گوید پس از قتل‌ صدها نفر به وسیله گاز سیانید هیدروژن، کارگران بی‌درنگ به اتاق‌های لبریز از گاز می‌روند و البته بدون استفاده از ماسک‌های محافظ، آن‌ها را خارج می‌کنند؛ غافل از اینکه هرکسی که داخل اتاق پر از گاز سیانید هیدروژن بشود، بی‌درنگ، خودش قربانی می‌شود.

دولت ایالات متحده آمریکا در میانه‌های دهه هفتم قرن بیستم، عکس‌هایی هوایی از اردوگاه اشویتز چاپ کرد؛ از جمله تصاویر قدیمی، تصویری بود که سربازی آمریکایی را نشان می‌داد که در «داخو» و جلوتر از دری آهنی ایستاده که بر روی آن، علامت خطر مرگ (جمجمه با دو استخوان به صورت ضرب‌دری) کشیده شده و یک تابلوی خطر آلمانی که روی آن نوشته شده بود: «مواظب‌باش؛ خطر مرگ!» و در زیر عکس نوشته شده: «اتاق گاز در اردوگاه مرگ. اردوگاه ننگین نازی‌ها در داخو». هرکس این تصاویر و زیرنویس آن‌را ببیند، تردید نمی‌کند که آن‌چه می‌بیند، تصویر اتاق‌های گازی است که آلمانی‌ها در آن، نسل بشری را می‌کشته‌اند. این ناشی از شدت تبلیغاتی است که در این‌باره صورت گرفته است. خود من زمانی که برای نخستین بار تصویر را دیدم، همان‌ باور دیگران در من هم پیدا شد؛ اما پس از سال‌ها، برایم روشن شد آن‌چه را که اتاق گاز مرگ می‌پنداشتم، اتاق گاز برای ضد عفونی لباس‌ها و زدودن میکروب‌ها بوده است؛ میکروب‌هایی که تیفوس و دیگر بیماری‌های کشنده را در میان پناهندگان و ساکنان اردوگاه‌ها منتشر کرده و موجب مرگ آن‌ها شده بود.

ناپلئون می‌گوید: در جنگ‌ها، نسبت اخبار درست به اخبار نادرست، 1 به 3 است. زمانی که جنگ جهانی رو به پایان بود، متفقین، تبلیغات ضد آلمانی را آغاز کردند. در آن تبلیغات، بدترین تصویرهای ممکن از قساوت آلمانی‌ها ارایه شد. در نتیجه، شایعه‌ها منتشر شد و دروغ‌ها و مبالغه‌ها، مورد سوء استفاده و بهره‌برداری قرار گرفت.

آمریکایی‌هایی که اردوگاه‌ها و پادگان‌ها را آزاد کرده‌اند ـ همان‌هایی که هزاران بار درباره کشتار یهودیان با گاز به دست آلمان‌ها، خوانده یا شنیده‌اند ـ، باور دارند که خودشان نتیجه و محصول اتاق‌های گاز را با چشم خود دیده‌اند. این‌گونه شاهدان و شهادت‌هایی از این دست، یک پدیده روحی و روانی است که قاضیان و روزنامه‌نگاران به یک اندازه با آن خو گرفته و آشنایند. ]اما متأسفانه[ پس از این‌که بر همگان روشن شد که حتی یک آمریکایی، شاهد هیچ قربانی نبوده که با گاز سمی کشته شود، رسانه‌های خبری، هم‌چنان این خرافه را ترویج می‌کنند. پیوسته روزنامه‌ها و مطبوعات، گفته‌های ]خیالی[ سربازان را چاپ می‌کنند و می‌نویسد که این سربازان می‌دانند آلمان‌ها، یهودیان را با گاز کشته‌اند؛ زیرا آن‌ها آن‌جا بوده و با چشم خود، دیده‌اند. هیچ نویسنده یا تحلیل‌گری این اشتباه را تصحیح نکرد.

هولوکاست؛ یک حیله جنگی!

در پایان دهه ششم و آغاز دهه هفتم بود که فهمیدم داستان هولوکاست، در حال دگرگونی است؛ زیرا ناگهان اردوگاه‌های مرگ، تبدیل شده‌اند به بازداشت‌گاه‌هایی که هیچ‌گونه تلاش عمدی و برنامه‌ریزی شده‌ای برای کشتار زندانیان در آن به چشم نمی‌خورد. اردوگاه‌هایی مانند «داخو» که پنداشته می‌شد یهودیان با گاز در آن‌ها به قتل می‌رسیدند، ناگهان فراموش شدند. به علاوه، آمار و شمار کشته‌شدگان کاهش یافت و به جای آن گفته شد که مرگ و میرها، ناشی از بیماری‌ بوده است. حتی تاریخ‌نویسان تحریف‌گر داستان هولوکاست هم شروع کردند به نوشتن این‌که اردوگاه داخو، تنها برای بازداشت و زندانی کردن بوده است؛ نه برای کشتار.

با جست‌ وجو و کنکاش بیش‌تر، معلوم شد که ادعاهای پیشین، مبنی بر کشتارهای دسته جمعی با گاز، تنها دروغ و نیرنگی از نیرنگ‌های جنگ بوده است. اما برخی از روزنامه‌ها و مجلات همچنان بدین اشتباه دامن می‌زند، باوجود اینکه تاریخ‌دانان رسمی هولوکاست، محدودة اتاق‌های خیالی گاز را تنها به اردوگاه‌های منحصر کرده‌اند که شوروی سابق در شرق آن‌ها را آزاد کرد. آگاهان و مسئولانی که امروز می‌گویند اردوگاه‌های مرگ در شرق بوده است، چندسال پیش ادعا می‌کردند که این‌ها در غرب بوده است.

ادامه دارد...

پدیدآورنده: به کوشش: جواد محمدزمانی




|

نوشته شده در 24 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


هولوکاست چيست؟

 

هولوکاست چيست؟

 

همه سوزی ، كشتار همگانی ، ( معمولا بوسيله سوزاندن ) ، قتل عام ، آتش سوزی همگانی  
Holocaust

 

هولوکاست از دو واژه يوناني "Holos" به معني "همه" و "Kaustos" (در بعضي از متون به جاي واژه Kaustos از واژه Kaiein استفاده شده است) به معني سوزاندن و نابود کردن ترکيب يافته است.

 

اين واژه روي هم رفته به معني همه سوزی است و در اصطلاح از آن به قربانی و يا قربانی بزرگ ياد مي شود و به واقعه اي اطلاق مي شود که در فاصله سالهاي 1939 تا 1944 (در جنگ جهاني دوم) قريب به 6 ميليون يهودي از سراسر اروپا جمع آوري و به اردوگاههاي مرگ در آلمان و لهستان مانند اردوگاه " آشويتس " که مهمترين آنها بود، فرستاده و در کوره ها سوزانده شدند .

 

همچنين قتلهاي دسته جمعي رده دومي هم وجود داشت که يهودي ها را وارد اتاقهاي بزرگي ميکردند که دوشهايي در سقف داشتند و پس از بستن درها ؛ از دوشها گازي به نام" زيلکون ب " خارج ميشد و موجب خفگي همه ميگرديد.

در اواخر جنگ جهاني دوم صحنه هاي دلخراش بعضي از اردوگاه هاي اسرا، و اجساد روي هم انباشته شده كه از بيماري تيفوس جان داده بودند، زمزمه هاي كوره هاي آدم سوزي را افزايش داد و صهيونيست ها با ابزار تبليغاتي خود به طور گسترده روي اين مسأله سرمايه گذاري كردند.‏ اما حقيقت امر چيز ديگري بود.

از نيمه دوم قرن 19 ميلادي و چند سال بعد از پايان جنگ جهاني دوم، واژه «هولوكاست» در فرهنگ سياسي، مفهوم و معناي ويژه اي يافته و تقريباً به يك اسم خاص بدل شده است. از آن هنگام به بعد، ماجراي كشتار 6 ميليون يهودي در جريان جنگ جهاني دوم از سوي نازي ها كه يك داستان ساختگي است را «هولوكاست» مي نامند.

در اوايل دهه 80 قرن نوزدهم، تعدادي از اعضاي آژانس بين المللي صهيونيست ها، از جمله، «پي ير ويدال ناكه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براريدا» تحت سرپرستي «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگي كشتار 6 ميليون يهودي در جنگ جهاني دوم و به عنوان پيشگيري از فراموش شدن مظلوميت اين قوم! پيش نويس قانوني را تهيه كرده و در ژوئيه سال 1990 ميلادي در فرانسه به تصويب رساندند كه براساس آن «هرگونه ترديد در باره «هولوكاست» ، اعم از ترديد درباره كشتار - مورد ادعاي- يهوديان در جنگ جهاني دوم، وجود اتاق هاي گاز و حتي كمترين ترديد در رقم 6 ميليوني يهوديان كشته شده، جرم تلقي مي شود! و هركس در فرانسه از اين قانون تخلف كرده و در سه موضوع ياد شده ترديد كند به يك ماه تا يكسال زندان و پرداخت 2هزار تا 300هزار فرانك جريمه محكوم مي شود.»

بعدها با فشار آمريكا، انگليس، فرانسه و آژانس صهيونيستي، اين قانون در ساير كشورهاي اروپايي نيز به تصويب رسيد. به طوري كه امروزه هرگونه ترديد درباره هولوكاست مورد ادعا و ابعاد و اجزاء آن در اروپا جرم تلقي مي شود!

واژه هولوکاست هر ساله با فرارسيدن 27 ژانويه روز جهاني يادبود هولوکاست بطور گسترده تري در رسانه ها منعکس مي شود و رژيم غاصب اسرائيل هر ساله با استفاده از تبليغات مربوط به آن جهانيان را نسبت به ظلمي که به ادعاي آنها در گذشته بر يهوديان روا داشته شده سرزنش مي کند.

هولوکاست امروزه ابعاد پيچيده اي دارد شايد بتوان اين پديده سراسر اغراق و بزرگنمائي شده را قطعنامه وجدان آزرده اروپائيها براي تسليم کردن سرزمين ملت فلسطين به ملتي که گمان مي کنند بر آنها ستم کرده اند، مي باشد.

صهیونیستها با به تصوير کشيدن اتاقهاي دروغين گاز و کورههاي آدم سوزي اين نکته را به جهانيان القا کردند که ستمهاي بسياري براين قوم رفته ووجدان جهانيان بايد براي جبران گناه و ظلمي که بر يهوديان اعمال کرده بيدارشود وخدمتي را به اين مردم نمايد تا از اين پس اين قوم به اصطلاح برگزيده خداوند ديگر در هيچ برهه از تاريخ مورد ظلم ديگران واقع نشود.

 

براي اين منظور غرب به سرکردگي انگليس و آمريکا دست به کار شد و نطفه فساد و غارت زمين را در فلسطين مظلوم کاشت و ملت فلسطين را در خاورميانه طي حکمي محکوم کرد تا تاوان گناهي مشکوک را که به اصطلاح اروپائيان عامل ارتکاب آن بودند بپردازند. لذا امروز ما در سرزمين فلسطين شاهد اين هستيم که اين قوم به اصطلاح برگزيده و ستمديده آنچه که مدعي هستند در طول تاريخ بر سر آنها آمده بر ملت فلسطين اعمال مي کنند اين امر ميسر نگشته مگر اينکه غرب خود را محکوم و مديون به گناهي مي داند که بايد ملتي ديگر در نقطه اي ديگراز جهان تاوان آن را جبران کند.

 

 

 


Israel must be wiped of the map                              

 


|

نوشته شده در 24 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


پيام ولي امر مسلمين جهان:

 

پيام ولي امر مسلمين جهان:
مطالبه همه مسلمانان مجازات شايسته توهين كنندگان به قرآن مجيد از سوي آمريكاست

پشت صحنه اين حركات شرارت‌بار كيست و چيست؟ مطالعه اين روند شرارت كه در اين سالها با عمليات جنايت‌بار در افغانستان و عراق و فلسطين و لبنان و پاكستان همراه بود ترديدي باقي نمي‌گذارد كه طراحي و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق‌ فكرهاي صهيونيستي است كه از بيشترين نفوذ در دولت آمريكا و سازمان‌هاي امنيتي و نظامي آن و نيز در دولت انگليس و برخي دولت‌هاي اروپايي برخوردار است.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با صدور پيامي در خصوص محكوميت اهانت به ساحت قرآن مجيد، تصريح كردند: دولت آمريکا براي اثبات ادعاي خود درباره دخالت نداشتن در اين توطئه، بايد عوامل اصلي اين جنايت بزرگ و بازيگران ميداني آن را به گونه اي شايسته به مجازات برساند.

                



به گزارش بولتن: متن پيام حضرت آيت‌الله خامنه‌اي ولي امر مسلمين جهان بدين شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله العزيز الحكيم
انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون
ملت عزيز ايران، امت بزرگ اسلام!
اهانت جنون‌آميز و نفرت‌انگيز و مشمئزكننده به قرآن مجيد در كشور آمريكا كه در سايه امنيت پليسي آن كشور اتفاق افتاد حادثه تلخ بزرگي است كه نمي‌توان آن را تنها در حد يك حركت ابلهانه از سوي چند عنصر بي‌ارزش و مزدور به حساب آورد.
اين يك اقدام محاسبه شده از سوي مراكزي است كه از سالها پيش به اين طرف سياست اسلام هراسي و اسلام‌ستيزي را در دستور كار خود قرار داده و با صدها شيوه و هزاران ابزار تبليغاتي و عملياتي به مبارزه با اسلام و قرآن پرداختند.
اين حلقه ديگري از زنجيره ننگيني است كه با خيانت سلمان رشدي مرتد آغاز شد و با حركت كارتونيست خبيث دانماركي و دهها فيلم ضد اسلام ساخته شده در هاليوود ادامه يافت و اكنون به اين نمايش نفرت‌انگيز رسيده است.
پشت صحنه اين حركات شرارت‌بار كيست و چيست؟
مطالعه اين روند شرارت كه در اين سالها با عمليات جنايت‌بار در افغانستان و عراق و فلسطين و لبنان و پاكستان همراه بود ترديدي باقي نمي‌گذارد كه طراحي و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق‌ فكرهاي صهيونيستي است كه از بيشترين نفوذ در دولت آمريكا و سازمان‌هاي امنيتي و نظامي آن و نيز در دولت انگليس و برخي دولت‌هاي اروپايي برخوردار است.
اينها همان كساني‌اند كه پژوهش‌هاي حقيقت‌ياب مستقل، روز به روز بيشتر انگشت اتهام را در ماجراي حمله‌ به برج‌ها در يازده سپتامبر به سوي آنان متوجه مي‌كنند. آن ماجرا بهانه حمله به افغانستان و عراق را به رئيس جمهور جنايتكار وقت آمريكا داد و او اعلام جنگ صليبي كرد و همان شخص بنابر گزارش‌ها، ديروز اعلام كرده است كه اين جنگ صليبي با ورود كليسا به صحنه كامل شد.
هدف از اقدام نفرت‌انگيز اخير آن است كه از سويي مقابله با اسلام و مسلمين در جامعه مسيحي به سطوح همگاني مردم كشيده شود و با دخالت كليسا و كشيش رنگ مذهبي گرفته و پشتوانه‌اي از تعصبات و تعلقات ديني بيابد و از سوي ديگر ملت‌هاي مسلمان را كه از اين جسارت بزرگ به خشم آمده و جريحه‌دار مي‌شوند از مسائل و تحولات دنياي اسلام و خاورميانه غافل سازند.
اين اقدام كينه‌توزانه نه آغاز يك جريان بلكه يك مرحله از روند طولاني‌مدت اسلام‌ستيزي به سركردگي صهيونيزم و رژيم آمريكا است. اينك همه سران استكبار و ائمة‌الكفر در برابر اسلام قرار گرفته‌اند.
اسلام، دين آزادي و معنويت انسان و قرآن، كتاب رحمت و حكمت و عدالت است. وظيفه همه آزاديخواهان جهان و همه اديان ابراهيمي است كه در كنار مسلمانان با سياست پليد اسلام‌ستيزي با اين شيوه‌هاي نفرت‌بار مقابله كنند.
سران رژيم آمريكا نمي‌توانند با سخنان فريبنده و ميان‌تهي خود را از ادعا و همراهي با اين پديده زشت تبرئه كنند.
سالهاست كه مقدسات و همه حقوق و حرمت ميليون‌ها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاكستان، عراق و لبنان و فلسطين زير پا گذاشته شده است. صدها هزار كشته، دهها هزار زن و مرد اسير و زير شكنجه، هزاران كودك و زن ربوده شده و ميليون‌ها معلول و آواره و بي‌خانمان قرباني چه چيزي شده است؟ و با همه اين مظلوميت‌ها چرا در رسانه‌هاي جهاني غرب مسلمان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطري براي بشريت وانمود مي‌كنند؟ چه كسي باور مي‌كند كه اين توطئه گسترده بدون كمك و دخالت حلقه‌هاي صهيونيستي درون دولت آمريكا ممكن و عملي است؟
برادران و خواهران مسلمان در ايران و سراسر جهان!
لازم مي‌دانم اين چند نكته را به همه متذكر گردم:
اولاً: اين حادثه و حوادث پيش از آن به روشني نشان مي‌دهد كه آنچه كه امروز آماج حمله نظام استكبار جهاني است اصل اسلام عزيز و قرآن مجيد است.
صراحت مسكتبران در دشمني با جمهوري اسلامي ناشي از صراحت ايران اسلامي در مقابله با استكبار است و تظاهر آنها به دشمن نبودن با اسلام و ديگر مسلمانان دروغي بزرگ و فريبي شيطاني است.
آنان با اسلام و هرآنكس كه به آن پايبند است و هرآنچه نشانه مسلماني است دشمن‌اند.
ثانياً: اين سلسله‌ كينه‌توزي‌ها با اسلام و مسلمين ناشي از آن است كه از چند دهه پيش تاكنون نور اسلام از هميشه تابنده‌تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتي غرب از هميشه بيشتر شده است ناشي از آن است كه امت اسلام از هميشه بيدارتر شده و ملت‌هاي مسلمان اراده كرده‌اند زنجيره‌هاي دو قرن استعمار و تجاوز مستكبران را پاره كنند.
حادثه اهانت به قرآن و پيامبر عظيم‌الشأن (ص) با همه تلخي در دل خود حامل بشارتي بزرگ است. خورشيد پرفروغ قرآن روزبه‌روز بلندتر و درخشنده‌تر خواهد شد.
ثالثا: همه بايد بدانيم كه حادثه اخير ربطي به كليسا و مسيحيت ندارد و حركات عروسكي چند كشيش ابله و مزدور را نبايد به پاي مسيحيان و مردان ديني آنان بنويسيم.
ما مسلمان هرگز به عمل مشابهي در مورد مقدسات اديان ديگر دست نخواهيم زد. نزاع ميان مسلمان و مسيحي در سطح عمومي خواسته دشمنان و طراحان اين نمايش ديوانه‌وار است درس قرآن به ما در نقطه مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه همه مسلمانان امروز دولت آمريكا و سياستمداران آن است. آنها اگر در ادعاي دخالت نداشتن خود صادقند بايد عوامل اصلي اين جنايت بزرگ و بازيگران ميداني آن را كه دل 1.5 ميليارد مسلمان را به درد آورده‌اند به گونه‌اي شايسته به مجازات برسانند.
والسلام علي عبادالله الصالحين
سيدعلي خامنه‌اي
22 شهريور 1389

 


|

نوشته شده در 23 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


علام انزجار و محکومیت جهانی قرآن سوزی در امریکا

 



تعدادی از شهروندان آمریکایی مقیم شهرهای مختلف این کشور ، از ساعاتی پیش با سوزاندن ده ها جلد از قرآن مجید، فیلم های این اقدام شنیع را منتشر کردند. به گزارش خبرگزاری های مختلف ، یک شهروند آمریکایی، ساعاتی پیش با اعلام قبلی و آزادانه در محل بازسازی برج های دوقلوی نیویورک حضور یافته و در مقابل چشم مردم و دوربین های خبرنگاران، صفحات یک قرآن را پاره کرده و با فندکی که از جیب خود بیرون آورد، به آتش کشید. ده ها تصویربردار و عکاس و شهروندان آمریکایی با دوربین های تلفن های همراه خود، صحنه این جنایت را به تصویر کشیدند که تصاویر آن در شبکه های مختلف تلویزیونی آمریکا و اینترنت منتشر شده است. جالب اینکه پلیس فدرال آمریکا (اف.بی.آی) در دقایق اولیه وقوع این جنایت، هیچ مداخله ای نکرد و اجازه داد تصویربرداران با آسودگی، از از این اقدام توهین آمیز فیلم بگیرند و آنگاه چند مأمور پس از دقایقی از تماشای این عمل شنیع ، وارد عمل شده و عامل هتاک این اقدام را با احترام و به آرامی از صحنه دور کردند.
همزمان و از چند ساعت پیش ، تعدادی دیگر از شهروندان آمریکایی ، تصاویری از سوزاندن قرآن ، پاره کردن صفحات قرآن ، بنزین ریختن و آتش زدن قرآن و انداختن قرآن در منقل ، کتاب آسمانی مسلمانان را به آتش کشیدند.
تا کنون و از ساعاتی پیش ، دست کم 11 فیلم از سوزاندن قرآن در شهرهای مختلف آمریکا تنها در سایت یوتیوب انتشار یافته که در توضیح برخی از آنها ، از این کتاب مقدس با عنوان "کتاب شیطانی" نام برده شده است. گزارش های دریافتی ، همچنین حاکی است اقدام مشابه دیگری در مقابل کاخ سفید در واشنگتن انجام گرفته که اخبار تکمیلی مربوط به این فاجعه نیز متعاقباً مخابره می شود.
این جنایات پس از آن انجام می گیرد که یک کشیش آمریکایی اعلام کرد تصمیم دارد در سالروز یازدهم سپتامبر، تعداد زیادی قرآن را به آتش بکشد.
 
تری جونز (کشیش محافظه کار امریکایی) ؛ طراح عمل ننگین قرآن سوزی

 این اقدام، پس از واکنش شدید مسلمانان و غیرمسلمانان آزاده و فشار افکارعمومی جهان، لغو شد.
تحلیلگران، اکنون و پس از سوزاندن ده ها جلد از قرآن کریم در آمریکا، پیش بینی می کنند تظاهرات خشمگینانه خودجوش در بسیاری از کشورهای جهان آغاز شده و منافع دولت آمریکا در این کشورها به خطر بیفتد.
 
تا کنون به ده ها عکس و فیلم از اقدامات شنیع چند ساعت اخیر در آمریکا بدست آمده است، به علت دلخراش بودن و هتاکانه بودن این تصاویر، از انتشار آنها معذوریم.
این اقدام شیطانی و تاسف برانگیز قرآن سوزی در آمریکا راتسلیت عرض می کنم.
 با درج پست در این بحث ، انزجار خود را اعلام کنید...

 


|

نوشته شده در 23 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


از قران سوزی تا ساخت مراکز فساد به شکل مسجد

 

از قران سوزی تا ساخت مراکز فساد به شکل مسجد

مراسم قرآن سوزی، ساخت کاباره به شکل مسجد و با نام مکه، ساخت بازی رایانه ای با نام"وداع با مساجد"، راه اندازی شبکه ماهواره ای"صمد" و انتشار دوباره تصاویر موهن از پیامبر از جمله این موارد است.

همزمان با ماه سپتامبر ( که در آن حادثه 11 سپتامبر به وقوع پیوست)، موج تازه ای از اسلام ستیزی و اسلام هراسی فضای تبلیغی محافل رسانه ای و غیررسانه ای غرب را فرا گرفته و مواضع و تحرکات تبلیغی و سیاسی را به سمت اسلام ستیزی و اسلام هراسی سوق داده است.
به نظر می رسد، این محافل با هدف مقابله با اسلام و گسترش روزافزون آن، سیاست اسلام ستیزی را با حربه اسلام هراسی در سرلوحه رویکرد تبلیغی خود قرار داده اند.
افزون بر این، تحرکات اخیر مقامات و رسانه های غربی و صهیونیستی حکایت از این دارد که لابی صهیونیستی در آمریکا و اروپا سعی می کند سالروز حادثه 11 سپتامبر را به« نماد» اسلام ستیزی در غرب تبدیل کند، تا بدین ترتیب هر سال بین مسیحیان و مسلمانان تنش ایجاد شود.
در مهم ترین و تکان دهنده ترین این اقدامات، کلیسای افراطی و کوچک" گینسویل" در کالیفرنیا قصد دارد با برگزاری راهپیمایی در نهمین سالگرد حادثه 11 سپتامبر و برای بیان انزجار خود از مسلمانان در مراسمی علنی" قرآن" کتاب مقدس مسلمانان را بسوزاند.
این کلیسا تبلیغات این مراسم را در پایگاه اینترنتی خود آغاز و از مسیحیان طرفدار سوزاندن قرآن برای شرکت در این مراسم دعوت کرده است .
همچنین در اقدامی موهن و شنیع، کاباره ای با عنوان "مکه" و به شکل مسجد در شهر ساحلی موریسیا در اسپانیا ساخته شده است.
این کاباره دارای نمایی شبیه یک مسجد با گنبدی سبز است.
بازسازی این کاباره 10 سال به طول انجامیده است و قوس‌های داخلی آن به شکل مهندسی عربی است.
یک حزب سیاسی در اتریش نیز با هدف جلب آرا در آستانه انتخابات ، یک بازی یارانه ای ضد اسلامی تولید کرده است.
در این بازی رایانه ای که"وداع با مساجد" نام گذاشته شده است کاربر مناره های مساجد و موذن هایی را می بیند که باید به آنها شلیک کند و در صورتی که کاربر در مقابله با این نمادهای اسلامی موفق نباشد شهر پر از مناره و سپس عبارتی روی صفحه ظاهر می شود که در آن آمده است" اگر می خواهید شهر شما این گونه نشود به نامزدهای مورد تائید حزب راستگری آزادی ملی رای دهید".
همچنین یک شرکت یهودی وابسته به رژیم صهیونیستی در اقدامی بی سابقه و بسیار خطرناک، شبکه ای به اصطلاح اسلامی به نام" صمد" که یکی از نام های خداوند متعال است راه اندازی کرده است تا از طریق این شبکه بتواند علیه دین مبین اسلام فعالیت و تبلیغ کند.
به نظر می رسد این شبکه ماهواره ای که نام آن اسلامی است، در حالت طبیعی باید برنامه های دینی و اسلامی پخش کند، اما واقعیت این است که این شبکه با هدف بد نام کردن دین مبین اسلام و تبلیغ علیه دین اسلامی، بیشتر برنامه های خود را به پخش موزیک، برنامه های ضد اسلامی و نیز فروش محصولات غیراخلاقی اختصاص داده است.
شبکه ماهواره ای "صمد " از کشور قبرس پخش می شود و بر روی ماهواره "نیل ست " قرار دارد. دفتر مرکزی این شبکه در لبنان قرار دارد و مالک آن یک شرکت یهودی است.
دو فرد برادر لبنانی که این شبکه ماهواره ای را در لبنان اداره می کنند، خود را مالک آن معرفی کرده اند تا به اصطلاح مالک اصلی آن شناخته نشود.
در ادامه این موج گسترده اسلام ستیزی و اسلام هراسی در غرب، نویسنده دانمارکی هم که نخستین بار چندسال پیش دوازده تصویر موهن درباره پیامبر اسلا(ص) منتشر کرده بود، گفته است به زودی این تصاویر را مجددا در کتابی جدید منتشر می کند.
قرار است این کتاب به نوشته فلمینگ رز دبیر فرهنگی مجله یولاندز پوستن و با عنوان " خیانت در سکوت"، سی ام سپتامبر( هشتم مهر) در کتاب فروشی ها عرضه شود.
پنج سال پیش در چنین روزی وی با انتشار این تصاویر موهن، خشم مسلمانان جهان و تظاهرات جهانی مرگبار را علیه دانمارک برانگیخت.
افزون بر اینها دادگاهی در هلند یک گروه مسلمان را به علت انتشار کاریکاتوری علیه هولوکاست جریمه کرد.
این دادگاه اعلام کرده است این کاریکاتور که در وب سایت اتحادیه عرب های اروپایی مقیم هلند درج شده است، مضر است.
سال گذشته نیز اقدامات ضد اسلامی زیادی در اروپا صورت گرفت؛ سوئدی ها در همه پرسی برگزار شده منع ساخت مناره را تائید کردند؛ بلژیکی ها استفاده از برقع را منع کردند و فرانسوی ها نیز در آستانه چنین کاری هستند.
در ماه ژوئن نیز هلندی ها در دومین شهر بزرگ خود روتردام حزب گریت ویلدرز را که به سیاستمدار اسلام ستیز معروف است سومین فرد سیاسی این کشور کردند؛ ویلدرز خواستار منع قرآن و ممنوعیت ساخت مساجد جدید است از کسانی که روسری به سر می کنند مالیات می خواهند و در نظر دارد به مهاجرت از کشورهای مسلمان پایان دهد.

 


|

نوشته شده در 23 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


قران سوزی نمادی از تدارک تبلیغی تهاجمی صلیبی

 

قران سوزی نمادی از تدارک تبلیغی تهاجمی صلیبی

دکتر برات شمسا

در روند واژگون سازی تاریخ جهان توسط اندیشه گران غرب فرهنگ و تمدن اسلامی بیش از همه فرهنگها و تمدنهای موجود در جهان مورد حمله قرار گرفته است اروپا و غرب (مسیحیت غربی) در شکل تمدنی خویش دشمنی تاریخی و دیر پای با مسلمانان داشته و دارد غرب مسیحی در تدوین تاریخ جهان در برابر شکوه و عظمت تمدن اسلامی سکوت کرد و هم نارواگوئی های گوناگونی را نسبت بدان آغاز کرد ما از یاد نبرده ایم که غرب مسیحی انسان خاوری و شرقی را انسانی خرد ستیز – فاسد- کودک منش و متفاوت می داند و انسان غربی (اروپائی را) خرد گرا- پاکدامن- رشد یافته و طبیعی قلمداد می کند و از اینروست که غربی ها تصور می کنند که ویژگی های پسندیده ای در سرشت خویش دارند.
آنهنگامی که آلبوکرک در قرن شانزدهم بر مالاکا در شبه جزیره مالایا (1511) چیره شد در سخنرانیش برای سربازان خود گفت که بزرگترین خدمت به خدا آن است که مسلمانان از این سرزمین بیرون افکنده شوند و آتش کیش محمدی برای همیشه از اینجا خاموش شود و یا وقتیکه پادشاه وقت اسپانیا به عوامل خود در فیلیپین وجزیره میندانائو نوشت که خانه هایی که در آن مکتب محمد تبلیغ می شود خراب کنید و به آتش بکشید، وقتی گیبون روشنگر انگلیسی که تاریخ او درباره سقوط روم(1787) پیامبر اسلام را دغل بازی پیروزمند می نامید و یا ولتر که از خدای آفتاب می خواست تا پرچم بلند محمد در جنگ عثمانی وروسیه شکست بخورد ویا هگل فیلسوف ناودار آلمانی به بورژوازی غرب مژده داد که روزگاران درازی است که اسلام از پهنه تاریخ از دیدگاه کلی رخت بربسته و در کنج عزلت به آرامش گونه خاورزمینی پناه آورده است اکنون چه انتظاری از اربابان کلیسا و کشیش های مسیحی در خدمت قدرت تمدن غربی می توان داشت که قرآن را به آتش نکشد. وقتی آنان به سرزمین های اسلامی یورش بردند و در هزاره سوم به عراق و افغانستان حمله کردند جزء این است که فرهنگ اسلامی و ارزشهای درون این جوامع را از بین ببرند. دشمنی میان غرب و مسیحیت با اسلام ،دیرپا ،تاریخی و گسترده و ژرف بوده وهست. در نگاه ادوارد سعید که معتقد بود که غرب مسیحی و خاور شناسان آنها در مجموع نمی خواستند که خاور زمین و جهان اسلام را همان گونه که واقعا بوده و هست بشناسند بلکه همیشه در پژوهش های خود مطالبی را تحویل مخاطب بدهند که به سود غرب باشد و به همین دلیل و خود به خود سرزمینهای خاوری و اسلامی مورد بحث آنان، سرزمینی غیر طبیعی و تخیلی بود. وقتی مسیحیت غربی در دوران ترویج لائیسیته در شرق بدنبال حذف نفوذ تمامی نهادها و کانون های سنتی دینی- سیاسی در حکومتهای شرقی بود که بدینسان راه را برای نفوذ کارگذاران غرب گرای غربی هموار کنند، حمله به دین اسلام و پیامبر و قران وجود داشت و پدیده جدیدی نبود در واقع در تمامی دوران استعماری مسیحیت غربی روح صلیبی بر توسعه طلبی آنها حاکم بود.آن هنگام مکشوف بود و اینک در آستانه این هزاره سوم از مستوری مجدد به مکشوفی سیر می کند این استتار در مواضع دولت های مسیحیت غربی است که ژست دموکراتیک خود را به ظاهر حفظ نمایند وگرنه آن کشیش و اوباما،آمریکا و اروپای مسیحی در این باب هم سخن اند که شرقی و جوامع مسلمان تغییر ناپذیرند. این ها بازماندگان نسل آن مسیحی غربی هستند که به نام مسیحیت و کلیسا تمام غرناطه و اندلس را به خاک و خون کشیدند، شهسواران مسیح همان تشکلی بودند که کشتی های مسلمان را حامل حجاج مکه در آب و مساجد آنان را خاک به آتش می کشیدند. مسیحیت غربی ، جنگهای صلیبی را تمام شده نمی داند. آنها هر روزدر تهاجم صلیبی جدید هستند آن گونه که در گذشته با انتشار سفرنامه های بی اعتبارشان، دعاوی عجیب و کینه توزانه ای را علیه اسلام نشر می دادند، امروزه هم با قرآن سوزی تلاش می کنند تا نگرش مردم مسیحی غرب را نسبت به شرق مسلمان به گونه ای سامان دهند که بنیاد فرهنگی و روانی لازم را برای مشروعیت دادن به عملیات وحشیانه آزمند قبلی و بعدی را فراهم سازند نگرشی که همیشه از سوی روشن فکران غربی برای اذهان عمومی( اروپا و آمریکا) تدارک می شده است. از نگاه بنده تا زمانی که اسلام ، اسلام باشد و غرب غرب بماند درگیری بنیادین میان دو تمدن، آنچنان که در گذشته جریان داشته است در آینده هم ادامه خواهد داشت. غرب مسیحی همینی است که آن کشیش آمریکایی در قرآن سوزی به نمایش گذاشت. اخلاقیات یهودی- مسیحی غرب همین است. این اخلاق با پشتوانه قدرت نظامی اقتصادی تلاش داشته و خواهد داشت که سنتهای فرهنگی اسلام را از ریخت بیاندازد.( قرآن مجید منبع الهام این ارزشهای اخلاقی- دینی است ) آنها هراس عمده از آن دارند که قدرت گرفتن مجدد اسلام به معنای کاهش نفوذ آمریکا و اروپا بر جوامع، سیاستها و اخلاقیات بومی است. مرنیسی در دو دهه گذشته به خوبی نوشت که غرب مسیحی، نظامی گرا، امپریالیست سرکوب گر ملتهای دیگر از طریق اعمال وحشت است. او غرب را منشا همه گرفتاریهای بشر می دانست. ما می دانیم که غرب تمامی توانایی های جهان اسلام را در سه قرن گذشته را از میان برد و زندگی و ستنهای مسلمانان را مورد هجوم قرار داد. این غرب همان قدرت جلوه گر است که همیشه تلاش کرده که ما را (مسلمانان) خرد کند و به گمان آنها، نمایش قرآن سوزی بخشی از این تحقیر است، اما چه کسی می تواند در برابر موج باز زایی روحیه اسلامی و نفرت از تمدن غرب مسیحی که ( یکی از برکات پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بوده است) مقاومت کند. قرآن سوزی در آمریکا و توهین پیامبر در کاریکاتورهای اروپا نشان می دهد که تمامی غرب خود را درگیر با تمامی اسلام کرده است و نه چیز دیگر و دیری نخواهد پایید که جلوه های آن بر همگان تابیدن خواهد گرفت.
وسلام

 


|

نوشته شده در 22 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


بی‌بی‌سی مسلمانان را وحشی نامید!

 

بی‌بی‌سی مسلمانان را وحشی نامید!
شبکه فارسی زبان بی‌بی‌سی که گامی بلند در تحریف تاریخ در سابقه خود دارد، در سالروز واقعه یازده سپتامبر علیه مسلمانان نیز خبر ساخته و آنان را افرادی وحشی نامیده است.

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران ، تلویزیون دولتی انگلیس با طرح این سوال که "نظر شما درباره جنجال های اخیر بر سر ساخت یک مرکز اسلامی در نزدیکی محل حملات 11 سپتامبر و نیز تهدید یک کشیش آمریکایی به سوزاندن قرآن چیست؟" واقعه جعلی حمله به برجهای دوقلو را به مسلمانان نسبت داد.

بی‌بی‌سی فارسی با انتشار نظرهایی که بیشتر به نظر سردبیر این سایت شبیه است تا خوانندگان، نوشت: "جای نام عربهائی که با کوبیدن هواپیما به برجها عده ای بیگناه را کشتند روی لوح یادبود برجها خالی است... آمریکا عراق را آزاد کرد و امروز مردم عراق برای سرنوشت خود تصمیم می گیرند یعنی عراق در آینده پایگاه وحوش نخواهد بود، لازم است آمریکا در حمایت از دموکراسی خواهان ایرانی هم همت گمارد ما با کمک آمریکا می توانیم خاورمیانه را برای همیشه از دست اسلامیست ها خلاص کنیم."

خبرنامه دانشجویان ایران در این زمینه نوشت: بی‌بی‌سی در این نظر که در آن علناً مسلمانان را وحشی! قلمداد می کند با توجیه حمله به عراق و اعتراف به حمایت غرب از فعالیت تجدیدنظرطلبان در ایران، 10سال وحشیگری و جنایات آمریکا در نسل کشی مردم افغانستان و عراق را مبری و مباح می داند.

این سایت همچنین با انتشار نظری مبنی بر اینکه مرکز اصلی تروریسم در دنیا ایران است از آمریکا می خواهد برای اینکه دنیا به آرامش برسد رژیم ایران را نابود سازد.

انتشار نظرهایی مبنی بر اینکه اسلام، خشونت و علت اصلی تمام بدبختی‌ها اسلام و برقراری آرامش به شرط نابودی اندیشه مذهبی از سوی رسانه دولتی بریتانیا در حالی است که در دست‌کم سه مکان مختلف در سطح آمریکا کتاب مقدس مسلمانان مورد اهانت قرار گرفت.

گفتنی است، هرچند که "تری جونز" کشیش افراطی آمریکایی با اعلام فراخوان برگزاری مراسم "قرآن‌سوزی" به مسلمانان سراسر جهان اهانت کرد اما با اعلام لغو این برنامه هم جمعی از افراطی‌های آمریکا، قرآن را در برخی شهرهای آمریکا به آتش کشیدند.
نظرات کاربران

 


|

نوشته شده در 22 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


عید فطر مبارک


|

نوشته شده در 22 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


آتش قرآن‌سوزي دامنگير دلار آمريكا شد

 

آتش قرآن‌سوزي دامنگير دلار آمريكا شد
پس از يك دوره قدرت‌نمايي دلار در برابر مهمترين ارزهاي جهان، صبح امروز روند نزولي ارزش اين ارز در بازارهاي جهاني آغاز شد.

فارس: در پي بي‌حرمتي به قرآن كريم در آمريكا و واكنش شديد كشورهاي اسلامي نسبت به اين اقدام، ارزش دلار در بازارهاي جهاني كاهش يافت.

پس از يك دوره قدرت‌نمايي دلار در برابر مهمترين ارزهاي جهان، صبح امروز روند نزولي ارزش اين ارز در بازارهاي جهاني آغاز شد.

بنابر اين گزارش ارزش دلار در برابر يورو پس از چند هفته افزايش نسبي، صبح امروز كاهش قابل توجهي داشت تا جايي كه ارزش يورو در برابر دلار در بالاترين سطح تا ساعت 13 امروز به وقت ايران به 1.2803 دلار رسيد.

اين در حالي است كه قدرت نمايي دلار در چند هفته اخير نظر بسياري از كارشناسان اقتصادي را به خود جلب كرده بود.

اكثر فعالان بازار و كارشناسان اقتصادي علت كاهش نرخ دلار در برابر يورو را هتك حرمت به قرآن كريم در آمريكا در سالروز حوادث 11 سپتامبر مي‌دانند و عنوان مي‌كنند كه اين موضوع نه تنها ارزش دلار در برابر يورو را كاهش داده است بلكه موجب كاهش ارزش دلار در برابر ارزهاي مهمتري مانند پوند انگليس نيز شده است.

در روز پاياني هفته گذشته ارزش يورو در برابر دلار 1.2703 بود كه اين رقم در ساعات ابتدايي امروز به علت شدت اعتراضات مسلمانان به 1.2828 رسيد.

اين گزارش حاكيست ارزش پوند انگليس پس از يك دوره كاهش در برابر دلار امروز سير صعودي در پيش گرفته و پيش‌بيني مي‌شود اين روند صعودي همچنان ادامه يابد.

بنابراين گزارش هم‌اكنون ارزش هر يك پوند در بازارهاي جهاني به طور ميانگين 1.54 دلار است كه نسبت به آخرين روزهاي كاري هفته گذشته افزايش قابل توجهي داشته است.

در بازار تهران نيز صبح امروز هر دلار آمريكا 1055 تومان، يورو 1357 تومان و هر پوند انگليس 1643 تومان به فروش رسيد.

دلار آمريكا در روز پاياني هفته گذشته 1059 تومان به فروش رسيده بود.

 


|

نوشته شده در 22 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


زندگی امام علی

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سعادتمند حقیقی کسی است که علی را در حیات او و پس از رحلتش دوست بدارد . ( پیامبر اکرم ص )

 

فاطمه، دختر اسد،در حال طواف بود که درد زایمان او را فرا گرفت؛پس وارد کعبه شد و امیر مومنان را در کعبه بزاد. ( امام سجادع )

 

 

ودیگر بار ، سخن از انسانی است برگزیده ...

 

انسانی که باتعبیر شاعرانه ، بلکه به واقع ، قلم را یارایی توصیف او نیست ...

 

او ، که برتر از وصف ، برتر از اندیشه و والاتر از جوهر کلام بود او که با شگفتی شکوفید وبا معیاری دیگر زیست و به گونه ای دیگر ماند ، وبا حالتی برتر رفت ... انسانی که شکوه واستواری کوه ، نرمخویی وزلالی آب ، خروشندگی صاعقه ، گرمی آفتاب ، گستردگی دریاها و ابهام وهیمنه ای بیشه زاران وجنگلهای انبوه ، وسادگی و صافی کویر و پاکی ملکوت خدا ، همه وهمه را یکجا در وجود خویش داشت ...

 

آری ، بار دیگر سخن از علی (ع) است ؛ مردی که شگفت زاده شد ، شگفت زیست و شگفت از چشم ما رفت ...

 

نام : علی

 

لقب : مرتضی

کنیه : ابوالحسن

 

نام پدر : عمران ابوطالب

 

نام مادر : فاطمه

 

تاریخ ولادت : 13 رجب ( 23 سال قبل از هجرت )

 

محل ولادت : مکه مکرمه خانه خدا

 

مدت امامت : 30 سال

 

مدت عمر: 63 سال

 

تاریخ شهادت : 21 رمضان المبارک سال 40 قمری

 

علت شهادت : تحریکات قطام

 

نام قاطل : عبدالرحمن بن ملجم

 

محل دفن : نجف اشرف

 

 

تولد :

 

ابن قعلب می گوید : با عباس - پسر عبدالمطلب - وگروهی دیگر ، رویاروی خانه خداوند نشسته بودیم فاطمه دختر اسد ، به سوی خانه خدا پیش آمد ، ایستاد و چنین گفت : « خداوندا ، به تو و پیامبرانت وکتابهایشان ایمان دارم . گفتار ابراهیم (ع) ، جد خود را راستین می دانم ، همانکه  این خانه را به فرمان تو بنا نهاد ...

تو را به او وبه این کودک که با خویش در شکم دارم سوگند می دهم که زادنش را بر من آسان کن ! »

 

در همین هنگام ، شگفتا ! به چشم خویش همه دیدیم که دیوار خانه خداوند از هم شکافت ، وآن گرامی بانو ، پا به درون گذارد ودیوار دوباره به هم بر آمد ...

 

شتابناک برخاستیم تا در خانه را باز کنیم ، اما باز نشد ... ودانستیم که حکمت خداوندی در کار است ...

 

چهار روز بعد ، آن عزیز بانو ، از خانه پا بیرون نهاد ، با کودکی در آغوش که به او می بالید ... وگفت : پیامی از غیب شنیدم که نامش را « علی » بگذار .

 

واین به روز جمعه سیزدهم رجب ، سی ام عام الفیل « 23 سال پیش از هجرت » بود .

 

 

کودکی ودامان پیامبر:

 

امام ، خود ، از این روزگاران چنین حکایت می فرمایند :

 

« به هنگام کودکی ، پیامبر مرا به دامان می گرفت ، به سینه می چسباند ، غذا را می جوید وبه دهانم می گذارد واز بوی خوش خویش ، به مشام جانم می بویانید . او در گفتارم دروغ ودر کردارم اشتباه ونادانی نیافت .

 

خداوند ، پیامبر را از پس شیر خوارگی با بزرگترین فرشتگان همراه کرد تا شب وروز او را در راه بزرگواریها ونیکیهای جهان ، رهنمون باشد ؛ من نیز از پیامبر پیروی می کردم چنان وچنانکه کودک شیر خواری از مادر.

 

هر روز فرمان می داد که از کردارهای او پیروی کنم . هر سال به « کوه حرا » می رفت ، در اینهنگام ، هیچ کس جز من او را نمی دید ...

 

در آن ایام که اسلام ، هنوز ، در هیچ خانه راه نیافته بود وفقط پیامبر وهمسرش خدیجه ، مسلمان بودند ، من سومین مسلمان بودم ...نور وحی ورسالت را می دیدم وبوی پیامبری را می بوئیدم .

 

پیامبر گرامی ، پس از بعثت ، تا سه سال فرمان نیافت که اسلام را آشکار کند ، در این مدت ، تنی چند بدو ایمان آوردند که نخستین کس از مردان ، علی بود .

 

بدانهنگام که این آیه « وَ اَنذِر عَشیرَتکَ الاَقرَبین » در رسید که « خویشان نزدیک را بیم ده ! » ؛ علی به فرمان پیامبر ، چهل تن از خویشان را مهمان کرد از جمله : ابولهب ، عباس وحمزه را . غذایی که برای بیش از یکنفر کافی نبود آماده شد ، اما به اراده خداوند همه سیر شدند وچیزی از آن کاسته نشد وچون پیامبر خواست آنان را به اسلام دعوت کند ؛ ابولهب گفت :«محمد شما را افسون کرده است !» وهمین سخن موجب شد که حاضران بپراکنند وجلسه تعطیل شود .

 

ناگزیر پیامبر روز دیگر نیز به همانگونه مهمانی داد وبعد از صرف  غذا ، آغاز سخن کرد :

 

« ای فرزند عبدالمطلب ! در جوانان عرب ، کسی را سراغ ندارم که بهتر از آنچه من برایتان آورده ام ، آورده باشد . من نیکی (خیر) این جهان وجهان دیگر  را به ارمغان آورده ام ، خدا فرمان داده است تا شما را به سوی او بخوانم . پس ، کدامیک در این راه مرا یاوری خواهید کرد تا همو ، برادر ، وصی وجانشین من گردد؟

 

پیامبر این تقاضا را سه بار تکرار فرمود ، هر بار تنها علی برخاست وآمادگی خود را ابراز داشت ...

 

آنگاه پیامبر (ص) فرمود : این ، برادر ، وصی وجانشین من است سخنش را بشنوید واو را فرمان برید !

 

 

علی (ع) درنخستین شب هجرت :

 

با ابراز اسلام ، پیامبر از نظر قریش ، خطرناک شناخته شد .

 

سران قریش ، در « دارُالنٌَدوَة » گرد آمدند و در کشتن پیامبر به شور نشستند ، وسرانجام قرار بر آن شد که از هر قبیله ، یکتن برگزینند تا شبانه به خانه پیامبر بریزند و همه با هم او را بکشند .

 

پیامبر از سوی خدا آگاه شد و فرمان یافت که آنشب در جای خود نخوابد و شبانه هجرت کند .

 

پیامبر فرمان خدا را با علی گفت و به او دستور داد که به جای وی ، در بستر بخوابد ؛ به گونه ای که کسی نداند او به جای پیامبر خوابیده است . علی با جانبازی خود ، جان پیامبر گرامی را حفظ کرد وخطرهای این کار بزرگ را برخود هموار ساخت . واین کار چندان چشمگیر بود که خداوند آیه ای در این مقام ، فرو فرستاد :

 

« از گروه مردم ، کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد وخدا در آمد واز بیراهه به سوی « غار ثور » در بیرون مکه ، شتافت ...

 

آدم کشان ، با شمشیرهای برهنه به بستر پیامبر یورش بردند ...

 

علی (ع) از جا برخاست ودر بستر نشست ...

 

قاتلان با حالتی بر آشفته پرسیدند : محمد کجا رفت ؟

 

؛ مگر من مامور ومسئول نگهداشت او بودم ؟!

 

 

علی (ع) ، امین پیامبر (ص) :

 

پیامبر خود امین قریش بود وهمه امانتها نزد او . اما آنگاه که مجبور شد به مدینه هجرت کند ، در خانه و قبیله اش امین تر از علی (ع) نیافت ، پس او را جانشین خود کرد تا امانت های مردم را به صاحبانشان باز گرداند وهم قرضهایش را بدهد ودختران وزنانش را به مدینه برساند ...

 

علی ، پس از انجام همه این کارهای مهم ، به همراهی فاطمه (مادر خود ) ، وفاطمه ( دختر پیامبر ص) وفاطمه ( دختر زبیر ) ودیگران ؛ به سوی مدینه به راه افتاد . در راه ، هشت تن از کفار مکه را که راه بر او بستند ، پراکند وچون به مدینه رسید ، پیامبر (ص) او را به خانه خود برد .

 

 

علی (ع) پیکار در راه خدا :

 

اسلام ، دین آشتی وزندگی است ؛ با آدمکشی موافق نیست . برای آنکسی که به عمد وبی جهت انسان با ایمانی را بکشد ، عذاب جاودانه مقرر کرده است .

 

اما در همانحال ، اسلام به جهت جامعیت  وهمه جانبه بودن ؛ یک دین جهانی است وهمه مردم باید به آن بگروند ، پس نیاز به دعوت از دیگران وتبلیغ  دارد.

 

آشکار است که از همان نخستین گامها ، کسانی که منافع شخصی خود را با پذیرش وحتی گسترش این دین ، در خطر می دیدند ، به مخالفت برخاستند . در همین جا ، قانون  اسلام جهاد مقدس را وضع وتشریع فرموده است تا کسانی را که با اسلام عناد می ورزند ، از میان بردارد .

 

ونیز ، دفاع  به حکم عقل ، در جایی که بیگانگان به مسلمانان یورش آورند ، ضروری می گردد ، به همین جهت ، دفاع وپیشگیری از هجوم بیگانگان از شاخه های جهاد اسلامی است که عقل وفطرت وانصاف ، به صحت آن حکم می کنند ...

 

وبیشترین وبلکه همه جنگهای پیامبر اسلام (ص) از نوع دفاع بوده است ...وحضرت عذلی (ع) در بیشتر جنگها حاضر می شد واز هیچ چیز جز خدا نمی ترسید . او پیکار ، نستوه ، سلحشور ، یگانه ، پرچمدار بود ...

 

چون شیر می غرید ، چون ابر می توفید و لشکر دشمن را چون گردباد لوله می کرد ومی پیچانید ونابود می ساخت ...

 

زرهش پس پشت نداشت که او هرگز از میدان نمی گریخت وپشت به دشمن نمی کرد ...

 

ضربه شمشیر آبدارش ، مرگ مجسم وهلاک قطعی بود ...

 

ضربتش را نیازی به ضربه دوم نبود ...

 

 

 

سخنان برگزیده از امام علی (ع) :

 

به خطای دیگران شاد مشو که همیشه از تو درستکاری سر نزند.

 

با بی توجهی به امور پست ، بر ارزش خود بیفزایید .

 

هر که بر حسدش غالب نشود ، بدنش گور جانش خواهد شد .

 

گواراترین زندگی را کسی دارد که از آنچه خداوند نصیب او کرده است خرسند باشد .

 

برترین کارها کاری است که برای خدا باشد .

 

آنچه دوست نداری درباره ات گفته شود در باره دیگران مگوی .

 

هر که میانه روی  پیشه سازد گرفتار فقر نشود .

هر که می خواهد آبروی خود را نگاه دارد ، باید از  جدال بپرهیزد.

 

در هر روز کار همان روز را انجام ده ، که هر روز را کاری [ ویژه ] است .

 

خوش رویی احسانی است بی هزینه .

نصیحت کردنت در حضور جمع ، سرکوفت است .

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


رسوا ییهای اخلاقی برگزیدگان مردم آمریکا !

 

 روزنامه انگليسي تايمز اخیرا در مقاله ای نوشت «چه كسي همجنس باز است و چه كسي نيست» که در آن از شايعاتي كه اين روزها درباره همجنس بازبودن رايس در شهر واشنگتن پيچيده است، سخن به ميان آمده و چاپ آن هم در ميان مقامات آمريكايي طوفاني بپا كرده است. جمهوريخواهان عموماً نظرات محافظه كارانه اي دارند و مخالف همجنس بازي تلقي مي شوند.

به نوشته اين نشريه اينكه رايس همجنس باز است، سري است كه در ميان بسياري از سياستمداران آمريكايي فاش شده است. گفته شده زماني كه رايس در دانشگاه استانفورد در ايالت كاليفرنيا كار مي كرده است، همجنس بازي وي برملا شد و خيلي ها در آن دانشگاه مي دانستند كه او و هنرپيشه زني به نام «رندي بين» در خانه اي كه مالكيتش اشتراكي بود، با هم زندگي مي كردند.

رايس هرگز راجع به زندگي خصوصي اش حرفي نزده و از آنجا كه او را رئيس جمهور آمريكا به كار گمارده است، رايس نيازي نداشته تمايلات جنسي اش را برملا كند. رايس در جنجالي كه اين نشريه و نشريات ديگري از اين دست بپا كرده اند تنها نبوده است و عليه «رودولف جولياني» شهردار سابق نيويورك هم ادعاهايي وارد شده از قبيل اينكه هزينه هاي سنگيني را صرف تامين امنيت ديدارهاي خود با معشوقه اش مي كرده است ولي اين هزينه ها را سري نگاه مي داشته است. حتي اين دو هم در رويارويي با ادعاهايي كه اين روزها عليه آنها مي شود تنها نبوده اند و به دمكرات سرشناس آمريكايي هم اتهام زده شده است يكي از آنها سناتور «هيلاري كلينتون» است كه چند نشريه او را به داشتن ارتباط غيراخلاقي با يكي از دستيارانش به نام «هيوما ابدين» متهم كرده اند و ديگري سناتور «جان ادواردز» يكي از رقباي كلينتون كه او را هم به داشتن رابطه نامشروع با يكي از زنان عضو تيم انتخاباتي اش متهم شده است البته همه اينها اين ادعاها را رد كرده اند.

البته در این میان جناب آقا بوش هم از قافله عقب نمانده است  

و اخیرا لب به اعتراف گشوده و علنا اعلام کرد: «اگر اعتيادم را به الكل ترک نمي‌كردم، در حال حاضر نمي‌توانستم روي پاهاي خود بايستم.»

وای به حال دنیایی که چنین افرادی داعیه رهبری بر آن را دارند.

+ نوشته شده   توسط حسین تقی پور
 

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


به یاد امام موسی صدر

 

موسی صدر

 
 
امام موسی صدر
92.jpg
شناسنامه
نام کامل سید موسی صدر
لقب امام موسی صدر
زادروز ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ خورشیدی
زادگاه قم ایران
نام همسر پروین خلیلی
فرزندان صدرالدين، حميد، حورا و مليحه
دین اسلام
مذهب شیعه
اطلاعات سیاسی
مناصب رییس مجلس اعلای شیعیان لبنان

 

 

سید موسی صدر (زادهٔ ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم)، مرجع دینی و سیاسی شیعیان است که پس از هجرت از ایران به لبنان، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد و رهبری فکری و سیاسی شیعیان این کشور را عهده‌دار شد. او در ۹ شهریور ۱۳۵۷، طی سفری رسمی به لیبی به دعوت معمر قذافی، ناپدید شد. او در میان شیعیان به «امام موسی صدر» مشهور است.

فهرست مندرجات


تولد

سید موسی صدر، در روز ۱۴ خرداد سال ۱۳۰۷ هجری شمسی، در محله چهارمردان شهر قم به دنیا آمد. پدر او آیت‌الله سید صدرالدین صدر، جانشین آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود و مادرش صفیه طباطبایی قمی فرزند آیت‌الله حاج آقا سید حسین طباطبایی قمی بود. او درس‌های ابتدایی را در دبستان حیات قم گذراند و پس از آن وارد دبیرستان سنایی شهر قم شد و هم‌زمان با دورهٔ دبیرستان، به تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم مشغول شد.

حوزهٔ علمیهٔ قم

امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال ۱۳۲۲ رسماً به حوزه علمیه قم وارد شد. استادان فقه و اصول او در قم سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، سید حسین طباطبایی بروجردی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، آیت‌الله خمینی، حجت کوه کمره‌ای، سید محمد حجت، سید احمد خوانساری و سید محمد محقق داماد بودند و فلسفه را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی و سید رضا صدر فرا گرفت. از دوستان اصلی و هم بحث امام موسی صدر در قم، می‌توان سید موسی شبیری زنجانی، دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و ناصر مکارم شیرازی را نام برد.

دانشگاه تهران

امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال ۱۳۲۹ به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشتهٔ «حقوق در اقتصاد» (معادل رشتهٔ اقتصاد كنونی) به دانشگاه تهران وارد و در سال ۱۳۳۲ فارغ‌التحصیل شد.

حوزهٔ علمیهٔ نجف

پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران سید موسی صدر برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف می‌رود و تا سال ۱۳۳۷ در آن‌جا می‌ماند. او در این سال‌ها، نزد آیات عظام سید محسن حکیم، شیخ مرتضی آل یاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حلّی فقه می‌آموزد و از درس اصول آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خویی بهره می‌برد و فلسفه را نیز نزد آیت‌الله شیخ صدرا بادکوبه‌ای فرا می‌گیرد. امام موسی صدر در نجف، با آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر دوست و هم بحث بود. همچنین با آیه الله سیدمحمدعلی موحدابطحی رابطه صمیمانه‌ای داشت: وقتی ایه الله موحد ابطحی از آیه الله خمینی می‌پرسد در صورت پیروزی انقلاب در ایران چه کسی را رئیس حکوم می‌کنید؟ آیه الله خمینی پاسخ می‌دهد: رفیق خودت آقا موسی.

امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی هم‌زمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تأسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهم‌ترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه بود، که با همفکری آقایان بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.

هجرت به لبنان

امام موسی صدر در اواخر سال ۱۳۳۸ و به دنبال توصیه‌های آقایان بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت‌الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به عنوان جانشین وی، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک كرد. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره واقعی شیعیان به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این سفر را تشکیل می‌داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود.

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان

امام موسی صدر از زمستان سال ۱۳۳۸ و هم‌زمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال ۱۳۳۹ و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال ۱۳۳۹ و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه‌ای ضربتی جهت تأمین نیازهای مالی خانواده‌های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ و در چارچوب برنامه‌ای میان مدت، با طی سالانه هزارها کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه‌ای را راه اندازی نمود که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال ۱۳۴۵ و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تأسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می‌رفت، در اول خرداد سال ۱۳۴۸ تأسیس، و خود با اکثریت آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

فقر فرهنگي قبل از آغاز فعاليت امام موسي صدر به حدي بود که برخي از مسلمانان لبنان مراسم عقد و ازدواج و ترحيم خود را در کليسا بر پا مي‌کردند و امواتشان را در گورستان‌هاي مسيحيان دفن مي‌کردند. امام صدر با تأسیس مراکز آموزشي متعدد خاص شيعيان حرکت بنيادي را آغاز کرد. وي با تأسیس جنبش اَمل سعي در ترسيم خط و مشي مستقل الهام گرفته از آداب تشيع، ايمان و اخلاص در عمل و صدق در عقيده و گفتار، بازگشت به اصل خويشتن زدودن آثار محروميت و پيشرفت شيعيان لبنان کرد.(ساختار سیاسی اجتماعی لبنان-ص149)

امام موسی صدر از بهار سال ۱۳۴۸ تا اواسط زمستان سال ۱۳۵۲ با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست تا آن را برای اجرای پروژه‌های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال ۱۳۵۳ به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوستند. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، توده‌های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام موسی صدر در سال ۱۳۵۴ علی رغم کارشکنیها، مجدداً با اکثریت آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال ۱۳۵۴، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ، امام صدر در اردیبهشت ۱۳۵۵ حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر ۱۳۵۵، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.

پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان

هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه‌های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای ورود به لبنان در زمستان سال ۱۳۳۸، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه‌های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه‌ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال ۱۳۴۱ در شهر صور، که به فتوای صریح وی مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان ۱۳۴۱ مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال ۱۳۴۱ حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، وکلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲، تأثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.

امام صدر در تابستان سال ۱۳۴۲ و طی سفری دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه‌های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال ۱۳۴۴، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶ به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام موسی صدر از سال ۱۳۴۷ به عضویت مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ارزشمند چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال ۱۳۴۸ و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال ۱۳۴۹ «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.

امام موسی صدر در سال ۱۳۴۹ رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال ۱۳۵۳ و در اقدامی بی سابقه، خطبه‌های عید موعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی‌شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال ۱۳۵۵ و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله‌ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال ۱۳۵۷ موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تأسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

تأسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل

امام موسی صدر از سال ۱۳۴۳ و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه‌ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده اسرائیل برآمد. وی در بهار سال ۱۳۴۴ گروهی از جوانان شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره‌ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال اسرائیل آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال ۱۹۷۲ ادامه یافت.

در مهر ۱۳۴۸ مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم اسرائیل در سال ۱۳۴۹ و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه‌ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تأسیس نماید. از اوایل سال ۱۳۴۱ عملیات جوانان شیعه در داخل اسرائیل شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می‌گشت. در شهریور سال ۱۳۵۱ و کمتر از ۲۴ ساعت پس ازاشغال ۴۸ ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا» به دست سربازان اسرائیلی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد. یک ماه پس از این حادثه و به هنگام حمله نیرهای اسرائیلی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال ۱۳۵۱ آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود که در زمستان ۱۳۵۲ و پس از کشتن چند تن از سربازان اسرائیلی، در روستای مرزی «بنت جبیل» کشته شد. در خرداد سال ۱۳۵۴ و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به شهادت ۲۷ تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیک مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال ۱۳۵۵ صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهرکهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال ۱۳۵۶، طرح سازشکارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال ۱۳۵۷ اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران ایستادگی کردند.

امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه‌های علمیه، اتحادی عربی-اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهم‌ترین دغدغه‌های خارج از لبنان وی را تشکیل می‌دادند.

در پی دستگیری آیت‌الله خمینی و در اوایل تابستان ۱۳۴۲، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه را برای آزادسازی وی تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن وی در پایان این سفر، آیت‌الله خویی تصریح نمود که این آزادی بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده‌است. در پی تبعید خمینی به ترکیه در پاییز سال ۱۳۴۳، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تأمین امنیت وی، ترتیبات انتقال او به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند.

در اواخر دهه چهل و مقارن با تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید. در زمستان ۱۳۵۰ و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال ۱۳۵۰ و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن‌ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان ۱۳۵۶ در اقدامی شجاعانه، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

به دنبال درگذشت مصطفی خمینی در پاییز سال ۱۳۵۶، وی پسر عموی خود آیت‌الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال ۱۳۵۷ لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال ۱۳۵۷ خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور ۱۳۵۷ و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بزرگ‌ترین خدمت امام موسی صدر به انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.

تأثيرگذاري شيعيان در عرصه سياسي اجتماعی لبنان مسأله‌اي نبود که به سرعت حادث شده باشد. شيعيان قريب چهل سال در پي جايگاه به فراموشي سپرده شده خود در سياست و جامعه لبنان بوده‌اند. در واقع به مانند غالب رویدادهای سياسي و تاريخي، روند ورود شيعيان به سياست لبنان حکايتي پيچيده دارد که مراحل مختلفي را پشت سر گذاشته است. نکته مهم اين است که قدرت سياسي حال حاضر شيعيان لبنان که به عنوان جامعه‌اي آگاه و داراي اعتماد به نفس بارها در مقابل مشکلات متحد ايستادگي کرده و مزد اين همبستگی را گرفته‌اند، تنها طي چند دهه صورت پذيرفته است.عزت حال حاضر در قياس با وضعيت پيش از آن، سواي از همراهي آحاد جامعه شيعه و عوامل ديگر، بدون شک مديون مجاهدت‌هاي امام موسي صدر است.(ساختار سیاسی اجتماعی لبنان - ص 240)

 

سرنوشت

امام موسی صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمودند. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمده، تماما گواه آنند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته‌است.

در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان زنده بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می‌گذراند. در خبری که در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۰ توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال ۱۳۷۶ توسط برخی زندانبانان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته‌است. آخرین خبر اینکه تازگی یک منبع دیپلماتیک لیبیایی که از نظام معمر قذافی رهبر لیبی جدا شده است ، به " الجزایر تایمز " گفت سید موسی صدر رهبر جنبش محرومان لبنان ، هنوز درقید حیات است و زیرنظر دستگاه های امنیتی لیبی و درمکانی بسیار ویژه نگاهداری می شود.

عوامل و زمینه‌های سفر امام موسی صدر به لیبی

افزایش رنج ومحنت مردم لبنان وشدت گرفتن تجاوزات صهیونیست ها واشغال جنوب عملاَ مانع اعمال حاکمیت دولت لبنان بر این منطقه شده بود. چون اسرائیل از اجرای قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت وعقب نشینی از مناطق مرزی سرباز زده بود، امام موسی صدر وظیفه خود می‌دانست که اوضاع بحرانی لبنان وعمق خطرهای تهدید کننده جنوب لبنان را به اطلاع رهبران کشورهای عربی برساند. رهبرانی که در رسیدگی به این وضع اسف بار تأثیر مستقیم داشتند.

در همین راستا، امام به سوریه، اردن، عربستان سعودی والجزایر سفر کرد واین کشورها را به برگزاری نشست محدود سران فراخواند، با امید این که مصیبت های مردم لبنان، پایان یابد و جنوب آن آزاد شود. همین مطلب را وی در گفت وگو با روزنامه اخبار خلیج چاپ بحرین اظهار داشت که خلاصه آن را روزنامه النهار مورخ ۲۴/۷/۱۹۷۸ منتشر کرد. وی در الجزائر با رئیس جمهور وهواری بومدین ومحمد صلاح یحیاوی و دیگر مسؤولان جبهه ملی آزادی بخش الجزائر گفت وگو کرد. در یکی از این نشست ها به وی توصیه شد که از کشور لیبی که در روند اوضاع نظامی وسیاسی لبنان اثر گذار است، دیدار کند وسفر دوره‌ای خود را تکمیل کند. وی در آن نشست اظهار داشت که تنها دیدارش از لیبی در سال ۱۹۷۵ برای شرکت در کنگره‌ای اسلامی بوده واو به دعوت لیبی برای دیدار وی از لیبی وگفت وگو با رهبران آن پاسخ موافق خواهد داد.

در تاریخ ۲۸/۷/۱۹۷۸ امام صدر در دفتر خود پذیرای کاردار سفارت لیبی در لبنان شد و او دعوت کنگره عمومی خلق لیبی را برای دیدار از لیبی و گفت گو با دبیر کل کنگره سرهنگ معمر قذافی ابلاغ کرد وخواهش کرد که این سفر در ۱۹یا ۲۱ اوت ۱۹۷۸ انجام شود. امام این دعوت را پذیرفت ودر مورد تعیین زمان سفر با تأمل برخورد کرد.

در تاریخ ۲۰/۸/۱۹۷۸ ایشان به کاردار لیبی اطلاع داد که مایل است سفر در تاریخ ۲۵/۸/۱۹۷۸ انجام شود و اینکه ناگزیر به ترک لیبی پیش از ۱/۹/۱۹۷۸ است تا بتواند به همسر بیمارش که در حال درمان در فرانسه است رسیدگی کند ونیز باید برای پاره ای کارهای ضروری به لبنان باز گردد. همچنین نام اعضای هیئت همراه خود را به کاردار لیبی اعلام کرد.

سفارت لیبی در لبنان بلیت سفر امام وهمراهانش شیخ محمد یعقوب وعباس بدرالدین را به او تقدیم و به موجب نامه‌ای به خطوط هوایی الشرق الاوسط به شماره ۴/۳/۴۳۰ در تاریخ ۲۴/۸/۱۹۷۸چند صندلی در جایگاه ویژه هواپیما برای ایشان رزرو کرد.

روز جمعه امام موسی صدر همراه شیخ محمد یعقوب ویکی از اصحاب مطبوعات یعنی استاد عباس بدرالدین (مدیر خبرگزاری لبنان) به لیبی سفر کرد. در میان بدرقه کنندگان ایشان در فرودگاه بیروت کاردار لیبی محمود بن کوره حضور داشت. در فرودگاه طرابلس غرب رئیس دفتر ارتباطات خارجی کنگره عمومی خلق احمد شحاتی از ایشان استقبال کرد. امام وهمراهانش در هتل الشاطی، در طرابلس غرب به عنوان میهمان رسمی دولت لیبی اقامت گزیدند.

خاندان صدر

خاندان صدر از بزرگترین خانواده های شیعی در در دو سده اخیرند که در ایران عراق و لبنان، ز


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


توزیع CD ضد شيعي در عربستان

توزیع CD  ضد شيعي در عربستان  

 

 

منابع آگاه از شهرهای شیعه نشین عربستان سعودی اعلام کردند نیروهای وهابی امر به معروف و نهی از منکر این کشور شب گذشته با هدف منحرف کردن و تشویش اذهان شیعیان عربستانی، به توزیع CD های ضدشیعی در شهرهای مختلف شیعه نشین به ویژه القطیف اقدام ورزیدند.
به گزارش شیعه آنلاین، این منابع آگاه در ادامه افزودند: روی این CD های ضدشیعی نوشته شده "هدایت شدیم" و گویا به سخنرانی افرادی که ادعا می کنند در گذشته شیعه بوده و اکنون سنی مذهب شده‌اند، مربوط می‌شود.
نکته قابل توجه اینجاست که عملیات توزیع این CD ها در حالی صورت گرفته که خودروهای وابسته به نیروهای امنیتی سعودی، به صورت شبانه روز در شهرهای شیعه نشین رفت و آمد می‌کنند و هرگونه حرکتی را زیر نظر دارند و این مسأله نشان از رضایت مقامات امنیتی عربستان از توزیع این CD ها در شهرهای شیعه نشین دارد.
این اولین رفتار ضدشیعی نیروهای امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه آنان حدود دو هفته پیش نیز توزیع گسترده و رایگان کتب ضدشیعی در اطراف مسجدالنبی(ص) را انجام دادند. کتابی که توسط این نیروهای توزیع می‌شد "پرسش‌هایی جوانان شیعه را به راه راست هدایت کرد" نام داشت. این نیروهای افراطی گویا تمایل دارند به اختلاف افکنی میان شیعه و سنی ادامه دهند و بدون شک آنان با این کار خود مانع از آرام شدن اوضاع در عربستان سعودی می‌شود. این کتاب ضدشیعی توسط "سلیمان صالح خراشی" از چهره‌های سرشناس وهابیت در سال 2007 میلادی نگاشته شده و بر پشت کتاب نوشته اند: "منتشر کردن مطالب این کتاب در هر جایی از نقطه کره زمین بدون کم کردن و یا زیاد کردن مطلب جدیدی بلا مانع است".
شایان ذکر است توزیع این کتب و CD های ضدشیعی موجب خشم شدید شیعیان عربستان سعودی شده و بدون شک در صورت ادامه چنین کاری از سوی نیروهای افراطی وهابیت، انتفاضه شیعیان این کشور مجددا آغاز خواهد شد. توزیع این کتاب اولین بار حدود دو سال پیش در مدینه منوره و برخی شهرهای شعیه نشین آغاز شد اما به هیچ وجه استقبالی از آن نشد اما اکنون نیروهای افراطی وهابیت از درگیری‌ها و حوادث اخیر مدینه منوره سوء استفاده کرده و توزیع این کتاب را مجددا آغاز کرده اند.

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


درخواست شيخ سعودي از اسرائيل براي بمباران ايران!

درخواست شيخ سعودي از اسرائيل براي بمباران ايران!
   
يكي از شيوخ عربستان سعودي در گفت‌وگو با يك هفته‌نامه آلماني بر لزوم حمله نظامي رژيم صهيونيستي عليه ايران تاكيد كرد.


به گزارش فارس به نقل از «اشپيگل»، شيخ محسن العواجي گفت كه اگر هيچ كشور ديگري اقدام به بمباران ايران نكند، اسرائيل بايد به چنين اقدامي مبادرت ورزد.

وي همكار شيخ «يوسف القرضاوي» در اتحاديه جهاني علماي مسلمين و مؤسسه بين‌المللي قدس است و از علماي فعال جنبش موسوم به «بيداري» نيز به شمار مي‌رود.

بر اساس اين گزارش، اين شيخ عرب كه سخنان وي هم‌راستا با اظهارات «آويگدور ليبرمن» وزير خارجه افراطي اسرائيل ارزيابي مي‌شود، گفت: مسأله هسته‌اي اسرائيل موضوعي داخلي است و با رويكرد موجوديت ملي آن مرتبط است اما برنامه هسته‌اي ايران موضوعي جهاني است.

اين موضع گيري العواجي در حالي بيان مي‌شود كه وي تا پيش از اين به عنوان يكي از فعالان سياسي معتدل در عربستان سعودي شناخته مي‌شد و حتي چند سال پيش با سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب الله لبنان نيز ديدار كرده و با او عكس يادگاري انداخته بود.

پيش از اين نيز «يوسف العيبه» سفير امارات متحده عربي در آمريكا گفته بود: حمله نظامي عليه ايران به يك فاجعه منجر خواهد شد اما ايران هسته‌اي فاجعه‌اي بزرگتر است. وي از ايران هسته‌اي به عنوان تهديدي براي موجوديت امارات نام برده بود.


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


آل سعود يا در اصل آل يهود

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آل سعود يا آل يهود

 

 

يکي از مهمترين دلايل موفقيت يهوديان در تسلط فعلي شان بر شريانهاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي دنيا، پنهان کاري آنها است. يعني يهودياني وجود دارند که خود را مسيحي، مسلمان، ملحد و... نشان مي دهند و تبار يهودي خود را آشکار نمي کنند اما در باطن يهودي اند و يا تبار يهودي دارند و به اين تبار وفادارند. در جهان مسيحيت به اين دسته از يهوديان، مارانو مي گويند....

مقدمه
 يکي از مهمترين دلايل موفقيت يهوديان در تسلط فعلي شان بر شريانهاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي دنيا، پنهان کاري آنها است. يعني يهودياني وجود دارند که خود را مسيحي، مسلمان، ملحد و... نشان مي دهند و تبار يهودي خود را آشکار نمي کنند اما در باطن يهودي اند و يا تبار يهودي دارند و به اين تبار وفادارند. در جهان مسيحيت به اين دسته از يهوديان، مارانو مي گويند که کريستف کلمب يک نمونه از آنها است. در ترکيه «دونمه» ها هستند که کمال آتاتورک، بنيانگذار ترکيه لائيک نمونه اي از آنها است. در ايران هم نمونه هايي چون «آنوسي هاي مشهد» و يا اسلام ستيزاني همچون «شجاع الدين شفا»(1) قابل ذکر هستند. يهوديان اين ميراث را به فرزندان فرقه اي خود، يعني بهائيان نيز منتقل کرده اند. البته اين پنهان کاري درجات خفيف تري هم دارد که نمونه اي از آن را در فهرستي که از يهوديان با اسامي اسلامي ارائه کردم ديديم. يهوديان اين فهرست، هيچ کدام مسلمان نما نبودند و اکثراً يهودياني شناخته شده هستند، اما اسامي اسلامي داشتند. به بيان ديگر اين يهوديان در طول زندگي خود، هر چند در محله خود به يهوديت شناخته مي شدند اما در محيط کار و يا تحصيل و يا هر محيط جديد ديگري، مي توانستند در صورت صلاحديد از هويت يهودي خويش چيزي نگويند و با پوشش نام اسلامي شان، هيچ شک و شبهه اي را برنيانگيزند.(2)

قرآن کريم نيز به نمونه اي از پنهان کاري و تغيير کيش دورغين يهوديان اشاره کرده است  (3). قرآن کريم نقل مي کند سران يهود مدينه به دسته اي ازپيروانشان مأموريت دادند که به صورت ظاهري به اسلام بگروند و خود را در ابتدا مومنيني معتقد نشان دهند اما پس از مدتي از اسلام خارج شوند تا روحيه مسلمانان خراب شود و در ايمانشان نسبت به اسلام تزلزل ايجاد شود.

 

 يهوديت آل سعود

مسجدالاقصي، چه بخواهيم و چه نخواهيم در تقابل اسلام و صهيونيسم، پرچم و نماد اسلام محسوب مي شود. تئودور هرتزل بنيانگذار صهيونيسم جديد نيز در جايي به اهميت نمادين اين مسجد اشاره کرده است. صهيونيستها در بدو تأسيس جنبش خود در اواخر قرن نوزدهم ميلادي، به راحتي نمي توانستند به اقدامي براي پايين کشيدن اين پرچم دست بزنند. اما امروز مي پندارند که غيرت مسلمانان نسبت به برافراشته بودن اين پرچم کمتر شده است. چرا؟

در چند دهه گذشته، جهان اسلام تخريب آثار باقي مانده از پيامبر، اهل بيت و صحابه را در مکه و مدينه توسط حکام آل سعود تجربه کرده است. سواي مورد معروف تخريب قبور چهار امام شيعه در بقيع، نمونه هاي ديگري از آثار تخريب شده عبارتند از:

-خانه اي که پيامبر اسلام در مکه در آن به دنيا آمده بود.

-خانه حضرت خديجه، همسر گرامي پيامبر اسلام

-خانه اي که حضرت زهرا(سلام الله علیها) در آن به دنيا آمده بود.

-خانه ارقم؛ نخستين خانه اي که پيامبر و صحابه در آن گرد آمدند.

-خانه حضرت حمزه عموي پيامبر

-خانه اي که امام حسن و امام حسين در آن به دنيا آمده بودند.

-قبور شهداي بدر(4)

سال گذشته نيز وهابيها، گنبد حرم دو امام شيعه را در سامراي عراق منهدم کردند. حاجي هايي که امسال از زيارت خانه خدا بازگشتند نيز تعريف مي کردند که سعوديها در کار از بين بردن مساجد هفت گانه (سبعه) هستند. آيا مسلماناني که شاهد چنان فجايعي بوده اند از حساسيت شان نسبت به تخريب مسجدالاقصي کاسته نمي شود؟جالب اينجا است سازمان يونسکو که براي مجسمه هاي بودا در افغانستان چنان سر و صدايي به پا کرد در برابر تخريب وسيع آثار تاريخي در مکه و مدينه، تاکنون کوچکترين عکس العملي نشان نداده است و نمي دهد.

پس تا اينجا سه قطعه پازل داريم: 1-قصد صهيونيستها براي تخريب مسجدالاقصي به عنوان پرچم اسلام در کارزار اسلام و صهيونيسم 2-نابودي آثار مقدس و تاريخي اسلامي توسط جريان وهابيت که نتيجه آن حساسيت زدايي از مسلمانان نسبت به تخريب مسجدالاقصي است. 3- سکوت سازمان يونسکو در برابر تخريب دهها بناي تاريخي و پرقدمت اسلامي در عربستانحالا قطعه اي ديگر به اين سه قطعه مي افزاييم تا تصوير ارائه شده توسط پازل قدري کامل شود. 

قطعه چهارم: «مؤسسان و پايه گذاران يونسکو دو نفر صهيونيست به نامهاي ا.سورفيلد و جي.آيزنهارد هستند. شخصيتهاي ديگر اين مرکز مهم فرهنگي، يهوديان زير هستند: ام لاون، رئيس شعبه فرهنگ جهاني، اچ کاپلن، رئيس بخش اطلاعات عمومي، اس اچ وتيز، رئيس بخش بودجه و امور اداري، اس.سامون سبليکي، رئيس شعبه استقلال، بي.ابرامبسکي، رئيس شعبه پناهندگان و جهانگردي، بي.ورمل رئيس شعبه سازمان، اي.ويلسکي رئيس شعبه فني و...»(5) «آرم يونسکو شبيه ورودي در ساختمانهاي يوناني است با سه پله در جلو و چند ستون و بر بالاي ستونها، شکلي شبيه مثلث. اين کاملاً شبيه مذبح هيکل سليمان و قسمت اصلي داخل معابد فراماسونري و کنيسه هاي يهود است.»(6)

پيش از ارائه قطعه پنجم و آخر اين پازل که تصويري هولناک را فراروي ما مي نهد به برخي ديگر از سوابق آل سعود و وهابيان اشاره مي کنم:

-آل سعود در مقاطع مختلفي از حکمراني خود بر عربستان، کشتارهاي وسيعي از مسلمانان اعم از شيعه و سني به راه انداخته اند که تنها چند نمونه از آنها عبارتند: از کشتار 15 هزار نفر در طايف و حويه، کشتار بيش از 27 هزار تن از اهالي مناطق قصيم، کشتار 40 هزار نفر در تربه، کشتار بيش از 10 هزار نفر از قبيله ثمر و اهل حائل و..(7)

-عبدالعزيزبن عبدالرحمن (متوفاي 1953 ميلادي، بنيانگذار دوره جديد سلطنت آل سعود و پدر ملک سعود، ملک فيصل، ملک خالد، ملک فهد و امير عبدالله) در سال 1915 به سرپرسي کاکس نماينده انگليس در خاورميانه کتباً تعهد داده است که خاک فلسطين را يهوديان مي بخشد!(8)

 -فهدبن عبدالعزيز در مهر 1360، طي طرحي 8 ماده اي که با استقبال غرب مواجه شد در صدد به رسميت شناخته شدن موجوديت اسرائيل در جهان اسلام بود. اين طرح با عکس العمل بسيار شديد امام خميني مواجه شد.

- فهد در سال1366 شمسي، چهارصد  نفر از حجاج ايراني را به جرم تظاهرات عليه آمريکا و اسرائيل در مکه به شهادت رساند.

 - طرح صلح اميرعبدالله که در سال 1378 شمسي ارائه شد، همچون طرح فهد متضمن به رسيمت شناخته شدن اسرائيل است.

- در جنگ 33 روزه حزب الله و اسرائيل، عربستان از اسرائيل جانبداري کرد و حزب الله را به ماجراجويي متهم کرد.

- علماي وهابي در بحبوحه جنگ اسرائيل و حزب الله، شيعيان را کافر و دعا براي پيروزي حزب الله را حرام اعلام کردند.

-در منازعات داخلي لبنان، عربستان پشتبيان ائتلاف 14 مارس است. اين ائتلاف مورد حمايت آمريکا و اسرائيل است و با نفوذ حزب الله در لبنان مخالف است.

 -عربستان سالهاست که پايگاههاي نظامي خود را در اختيار آمريکا قرار داده است.

- در جنگ تحميلي غرب عليه ايران، عربستان از صدام حمايت مالي و نظامي مي کرد.

- گروه وهابي القاعده به رغم ادعاهاي ضدصهيونيستي خود تاکنون هيچ عملياتي عليه اسرائيل انجام نداده است. گروههاي وهابي در عراق نيز آماج حملات خود را مردم بي گناه عراق قرار داده اند و نه اشغالگران آمريکايي

و حالا قطعه پنجم از پازل که رفتارهاي بالا همه پس از اطلاع آن، رنگ و بوي ديگري مي يابند:

در کتاب «خاندان سعودي را بشناسيم» که ترجمه فارسي گزيده اي از کتاب «تاريخ آل سعود»، نوشته ناصرالسعيد است در مورد «محمد بن عبدالوهاب»، مؤسس فرقه وهابيت چنين مي خوانيم:«پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب، يک يهودي به نام «سليمان قرقوزي» بود که از ترکيه به حجاز مهاجرت کرده بود.»(9) همچنين در مورد خاندان سعودي که نزديک به سه قرن از تشکيل دولتشان مي گذرد چنين مي خوانيم: «نام جد يهودي خاندان آل سعود که خود را به مسلماني زد ، مردخاي بن ابراهيم بن موسي از يهوديان بصره بود.» (10)

برخي از گزارشها، به هم تبار بودن الياس بن مقرن الياهو حاخام يهوديان نجران با شاه سعودي هم عصر او، عبدالعزيز بن عبدالرحمن اشاره مي کنند. بر اساس اين گزارشها، نسل شاهان آل سعود و اين حاخام يهودي به مقرن  پسر مردخاي مي رسد.(11) يهودي بودن شاخه اي از فرزندان مردخاي به خوبي نشان مي دهد که اسلام آوردن او ظاهري بوده است.

برخي از قصايد عربي سروده شده در شبه جزيره عربستان که از دو سه سده گذشته تا به امروز باقي مانده اند نيز به يهودي بودن پادشاهان سعودي اشاره کرده اند. يکي از افرادي که به اين نسب در اشعار خود اشاره مي­کند، شاعر معروفِ نجدي، «حميدان الشويعر» است که اشعار وطن دوستانه وي بسيار معروف است.»(12)

........................

پي نوشت
:

1- در مورد يهودي تبار بودن شجاع الدين شفا به اين آدرس رجوع کنيد:
http://jew.blogfa.com/post-66.aspx

2-دوستي تعريف مي کرد اخيراً در کلاس دانشگاهشان يکي از دانشجويان کنفرانسي در مورد يهوديان ايراني ارائه کرده و در ضمن اين کنفرانس، يهودي بودن خود را آشکار کرده است. دانشجويان ديگر و از جمله دوست من تا قبل از اين کنفرانس، به اعتبار نام خانوادگي او تصور مي کرده اند او مسلمان است. براي اين دوست که از کنار هم قراردادن نام خانوادگي اسلامي اين دانشجو و يهوديت او دچار تعجب شده بود، يهوديان شناخته شده اي همچون مرتضي ني داود(موسيقي دان) و لطف الله حي(نماينده يهوديان در مجلس شوراي ملي دوران پهلوي) را مثال زدم. نمونه هاي بيشتري از اين افراد را در اين يادداشت مي بينيد:
http://jew.blogfa.com/post-4.aspx

3- سوره آل عمران آيه 72

4- فتح آبادي، رضا، «نقش استعمار در پيدايش وهابيت»، انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، 1375، صفحه 112

5- صفاتاج، مجيد، «سلطه پنهاني»، انتشارات آرون، 1383، صفحه 204

6- رحماني، شمس الدين، «ماهيت سازمان ملل»، محراب قلم، پاييز 1373، صفحه 97

7- فتح آبادي، رضا، صفحه 111

8- السعيد، ناصر، «خاندان سعودي را بشناسيم»، ابوميثم، موسسه انتشارات فراهاني، تابستان 1367، صفحه 74

9- همان، صفحه 33

10- همان، صفحه 26

11- رجوع کنيد به: الرضوي، السيد مرتضي، «صفحة عن آل سعود الوهّابيين وآراء علماء السنة في الوهّابيّة»،  چاپ بيروت، صفحه هاي 99 تا 103 به نقل از کتاب تاريخ آل سعود.
 اين کتاب در اين آدرس اينترنتي قابل دسترسي است:
www.al-shia.com/html/ara/books/wahabie5/indexs.html

12- همان، صفحه 104. همچنين براي ديدن نمونه هاي بيشتري از اينگونه قصايد مي توانيد به اين آدرس اينترنتي مراجعه کنيد:
http://www.alhramain.com/forum/showthread.php?t=1047

منبع مطلب اصلي: http://www.jew.blogfa.com/post-72.aspx

بر گرفته از سايت :

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


«آل سعود» يا «آل يهود»

«آل سعود» يا «آل يهود»
   





بررسي تاريخ آل‌سعود از برخي ارتباطات پنهاني سران اين خاندان قدرتمند با يهوديان حكايت دارد.

کتاب «تاريخ آل‌سعود» در دهه‌هاي هفتاد ميلادي قرن گذشته توسط «ناصر السعيد»، نويسنده سرشناس عربستاني به نوشته تحرير درآمد.

وي به رغم اقامت خارج از عربستان سعودي، اما پس از چاپ و منتشر کردن اين کتاب، با حمايت مالي مستقيم خاندان سلطنتي آل سعود، به دست مزدوران آل سعود ترور شد و جان باخت.

ناصر السعيد در کتاب هزار و چهل صفحه‌اي خود، به بررسي جوانب گوناگون تک تک اعضاي خاندان آل سعود از نظر فساد و انحرافات اخلاقي پرداخته و در کنار آن نيز با تحقيق و پژوهش کامل، تلاش کرده يهودي بودن اين خاندان را اثبات كند.                         

ناگفته نماند زمان تأليف اين کتاب به دليل هم عصر بودن با دوران پادشاهي «ملک فهد بن عبدالعزيز»، نويسنده تلاش کرده بيشتر به آشكار کردن رسوايي‌هاي اخلاقي اين پادشاه عربستاني بپردازد.

ناصر السعيد، سي صفحه نخست کتاب خود را به بررسي شجره‌نامه خاندان «آل سعود» اختصاص داده و در پايان اثبات مي کند که اصل اين خاندان به يهوديان سرزمين حجاز و مدينه بازمي‌گردد.

السعيد در ادامه کتاب خود چگونگي حمايت يهوديان از جنبش «محمد بن عبدالوهاب» را که به تأسيس «انديشه وهابيت» منجر شد، شرح مي دهد. وي سپس مراحل قرار گرفتن رهبري ديني در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن، واگذاري رهبري سياسي عربستان سعودي به خاندان «آل سعود» که توسط يهوديان طراحي و به اجرا درآمد را توضيح مي دهد.

نويسنده اين کتاب که تلاش داشته هيچ بخشي از جوانب و اقدامات «آل سعود» را از قلم نيندازد، در ادامه به جنايت و قتل‌عام‌هاي اين خاندان عليه قبايل عربستاني مي‌پردازد و براي اثبات گفته خود از برخي تصاوير و عکس‌هاي تاريخي که گوياي واقعيت امر بوده، استفاده مي‌کند.

در ادامه اين کتاب کمي نيز به ارتباط تنگاتنگ و عميق خاندان سلطنتي عربستان سعودي با انگليس‌ها در قرن گذشته ميلادي پرداخته شده است.

ناصر السعيد در کتاب خود همچنين به ارتباط نزديک، اما محرمانه ميان خاندان «آل سعود» با «بن گوريون» بنيانگذار رژيم اسرائيل پيش و پس از راه‌اندازي اين رژيم اشاره کرده و بيان مي‌کند: بن گوريون براي تأسيس رژيم مورد نظر خود، مورد حمايت مستقيم «آل سعود» قرار گرفت.
                                    
تصويري که روي جلد کتاب «تاريخ آل سعود» ديده مي‌شود، عکس ملک فهد بن عبدالعزيز آل سعود، پادشاه سابق عربستان در جواني را نشان مي‌دهد که در کنار وي، يک زن روسپي قرار گرفته و ملک فهد با قرار دادن دست خود در برابر صورت، تلاش دارد تا چهره‌اش در تصوير مشخص نشود.

نويسنده بر بالاي عکس نيز با هدف طعنه زدن به خاندان «آل سعود»، آيه 204 تا 207 سوره مبارکه بقره را با مضمون زير نوشته است: از مردم کساني در اين دنيا هستند که سخنشان مورد پسند تو قرار مي‌گيرد، اما خداوند بر آنچه در قلبشان است، شهادت مي‌هد؛ اينها بدترين دشمنان هستند و چون از نزد تو دور شوند، کارشان فساد و فتنه است و مي‌کوشند تا حاصل خلق را به باد فنا دهند و نسل بشر را قطع کنند و خداوند فساد مفسدان را دوست ندارد و اگر به آنان گفته شود تقوا پيشه کنيد، غرور و خودپسندي آنان را به بدکاري برمي انگيزد تا نصيحت نشنوند، جهنم آنان را کفايت کند که بسيار آرامگاه بدي است.

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


استقبال ملت از فتنه گران سبز در روز با شکوه قدس 89

 

 
حاشيه‌هاي فارس از راهپيمايي روز قدس؛
واكنش مردم به حضور موسوي، كروبي و خاتمي و بطري‌هاي آب آشاميدني

خبرگزاري فارس: مردم در راهپيمايي روز قدس در تهران با شعار "مرگ بر منافق " از خاتمي، موسوي و كروبي استقبال كرده و آنان را از صفوف به هم فشرده خود بيرون كردند.


به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، راهپيمايي روز قدس با حضور گسترده مردم نوع‌دوست كشورمان برگزار شد.

* ميرحسين موسوي يكي از كانديداهاي ناكام دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در حالي كه قصد حركت در خيابان انقلاب به سمت چهارراه وليعصر را داشت؛ با ممانت مردم و جمع كثيري از راهپيمايان روز قدس در تهران روبرو شد.
راهپيمايان هنگام ديدن خودروي حامل موسوي با سر دادن «شعارهاي مرگ بر منافق» و «مرگ بر ضد ولايت فقيه» و شعار مرگ بر ... اعتراض خود را نسبت به عملكرد وي در حوادث اخير پس از انتخابات نشان داده و مانع از حضور وي در صفوف بهم فشرده خود شدند.

* محمد خاتمي نيز كه قصد داشت در حوالي دانشگاه تهران با پائين‌آمدن از خودروي خود به جمع راهپيمايان بپيوندند، پس از پايين آمدن از خودرو با خشم مردم شركت‌كننده در اين راهپيمايي روبه شد كه شعارهاي "مرگ بر ضد ولايت فقيه "، "مرگ بر منافق "، "منافق برو بيرون " و مرگ بر ... را روانه وي مي‌كردند.

* حاميان سيد محمد خاتمي، موسوي و كروبي با صدور بيانيه‌ها و سخنراني و همچنين رسانه‌هاي غربي از طريق حجم وسيع تبليغاتي در چند روز اخير قصد داشتند فلسفه وجودي روز قدس كه مبارزه با استكبار جهاني و آمريكا و اسرائيل و انگليس است را تغيير داده و از اين يوم‌الله در جهت ادامه اغتشاشات پس از انتخابات بهره‌گيري كنند كه اين اقدام آنها با پاسخ صريح و سريع مردم مواجه شد. اين بار نيز مردم چنان گذشته استكبار جهاني و اذناب آنها را بيش از پيش نااميد كردند. سرمايه گذاري دشمن بار ديگر ناكامي خود را به نمايش گذاشت و مردم حماسه اي ديگر در دفاع از نظام و انقلاب خلق كردند.

* كروبي نيز كه سعي داشت از حوالي ساختمان متعلق به روزنامه اعتماد ملي واقع در خيابان كريم‌خان زند به راهپيمايان بپيوندد با شعارهايي از جنس همان شعارهاي مردم در واكنش به خاتمي و موسوي (مرگ بر منافق و مرگ بر ضدولايت فقيه و مرگ بر ...) مواجه و در اثر اعتراض مردم مجبور به ترك صحنه شد.

* اعتراض‌هاي صريح و سريع مردم به خاتمي، كروبي و موسوي كه در پاسخ به اظهارات اخير اين افراد مبني بر استفاده ابزاري از روز قدس به منظور پيگيري مطالبات سياسي جريان متبوعشان صورت مي‌گرفت، موجب شد كه جملگي صحنه را ترك كرده و عطاي حضور را به لقاي حفظ تتمه آبرو ببخشند.

* جمعي از طرفداران موسوي صورت خود را با پارچه‌هاي سبز پوشانده و با كف و سوت و هو كردن در حال پيمودن مسير خيابان انقلاب و در پاره‌اي از اوقات درگيري با راهپيمايان و نيروي انتظامي بودند كه سرانجام سيل خروشان شركت‌كنندگان در اين راهپيمايي با حلقه زدن دور اين افراد و سر دادن شعارهاي "مرگ بر منافق "، "مرگ بر جيره‌خوار " و ... آنها را مشايعت كرده و در نهايت در چهارراه كالج، خيابان قدس، خيابان فلسطين و ساير خيابان‌هاي منتهي به خيابان انقلاب و خيابان آزادي آنان را به بيرون از مسيرهاي راهپيمايي هدايت كردند.
اين افراد كه در طول اين مسير با شعارهاي تحريك‌آميز و با استفاده از چوب پرچم قصد درگيري با مردم و اخلال در روند راهپيمايي داشتند، با تيزبيني مردم و بدون درگيري به بيرون از مسير راهپيمايي هدايت و در نهايت متفرق شدند.

* تعدادي از آقايان سبزپوش طرفدار موسوي كه با كف و سوت قصد اخلال در راهپيمايي عظيم مردم را داشتند، در دست‌هاي خود بطري‌هاي آ‌ب آشاميدني نيز حمل و در مواردي آشكار روزه خواري مي كردند. احياناً اينان فراموش كرده‌ بودند كه حداقل براي ظاهرسازي، روزه خواري خود را پنهان كنند.


* در راهپيمايي باشكوه امروز از كودك دو ماهه كه در آغوش مادر خود جاي گرفته بود تا پيرمرد 90 ساله حضور داشتند.

* محمود احمدي‌نژاد ساعت 11:20 در جمع راهپيمايان حضور يافت و مردم با شعارهاي "خامنه‌اي زنده باد، احمدي پاينده باد "، "احمدي احمدي، حمايتت مي‌كنيم " و ... از وي استقبال كردند.

* شركت‌كنندگان در اين راهپيمايي با شكوه پرچم‌هاي ايران، فلسطين و حزب‌الله لبنان و عكس‌هاي امام خميني(ره)، مقام معظم رهبري و همچنين عكس‌هايي از جنايات رژيم‌ صهيونيستي در فلسطين اشغالي را در دست داشته و شعارهاي "مرگ بر اسرائيل "، "مرگ بر آمريكا "، "مرگ بر انگليس "، "فلسطين حمايتت مي‌كنيم،‌ آمريكا آمريكا در به درت مي‌كنيم " و ... سر مي‌دادند.

* ماكت بزرگ مسجدالاقصي كه به نشانه غصب آن توسط رژيم صهيونيستي به وسيله سيم‌ خاردار احاطه شده و بر روي دست راهپيمايان حمل مي‌شد از جمله مواردي بود كه مورد توجه ناظران قرار مي‌گرفت.

* بيش از 104 خبرنگار و عكاس خارجي در راهپيمايي روز قدس امسال حضور يافته بودند تا از نزديك شاهد حضور مردم حماسه‌آفرين ايران اسلامي در صحنه دفاع از آرمانهاي انقلاب باشند. اين خبرنگاران كه از صبح امروز در خيابان‌هاي تهران و چند شهر بزرگ ديگر حضور يافته‌اند، از كشورهاي آلمان، اتريش، اسپانيا، استراليا، امارات عربي متحده، امريكا، انگلستان، تركيه، چين، روسيه، ژاپن، سوئيس، عراق، عربستان، فرانسه، قطر، كويت، لبنان و مصر هستند.
در اين مراسم نمايندگان بيش از 21 تلويزيون، 9 روزنامه، 9خبرگزاري، 3راديو و 9 مؤسسه عكس در پوشش خبري راهپيمايي باشكوه روز جهاني قدس حضور مستقيم دارند.
تلويزيون NHK ژاپن، تلويزيون SF سوئيس، تلويزيون الفرات عراق و MBC عربستان، تلويزيون الجزيره قطر، تلويزيون ARD آلمان، تلويزيون دوبي، تلويزيون NBC امريكا، تلويزيون TRT تركيه، تلويزيون LBC لبنان، تلويزيون المنار لبنان و تلويزيون الجزيره انگليسي از جمله رسانه هايي هستند كه راهپيمايي روز قدس امسال را پوشش خبري مي‌دهند.
علاوه بر اين شبكه‌ها خبرگزاري‌هاي كيودو ژاپن، فرانسه، رويترز، EFE اسپانيا، آسوشيتدپرس امريكا، آناتولي تركيه، آلمان، شين‌هوا چين و ANA مصر و همچنين مؤسسات تلويزيوني رويترز، AP براي پوشش راهپميايي روز قدس حضور دارند.

* جمع كثيري از راهپيمايان روز قدس در شهر تهران با در دست داشتن پلاكاردهايي حاوي شعار هاي «مرگ بر اسراييل» و «مرگ بر آمريكا» خواستار تحريم كالاهاي صهيونيستي از سوي تمامي مسلمانان جهان شدند.
اين راهپيمايان كه در خيابان‌هاي اطراف دانشگاه تهران جمع شده‌ بودند، ضمن حمل علائم برخي شركت‌هاي صهيونيستي از جمله كوكاكولا، پپسي، فانتا، تيمبرلند، تامي هيلفايگر، نستله و... با خود، از دولت جمهوري اسلامي ايران خواستند تا قاطعانه با از ورود اين كالا به كشور برخورد داشته باشد. قسمتي از ماليات‌ شركت‌هاي تجاري بزرگ دنيا به طور ثابت در اختيار رژيم اشغالگر قدس قرار مي‌گيرد و در اين ميان شركت «نستله» در سال‌هاي اخير توانست جايزه بزرگترين حامي اين رژيم را از دست بنيامين نتانياهو نخست وزير فعلي رژيم صهيونيستي دريافت كند.

* تعداد زيادي از صندوق‌هاي كميته امداد امام خميني(ره) بر سر راه راهپيمايان روز قدس تعبيه شده و مردم كشورمان نيز همزمان با سردادن شعارهاي مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل و مرگ بر انگليس، كمك‌هاي نقدي خود را نيز به اين صندوق‌ها واريز مي‌كنند تا اي اين طريق نيز به ياري مردم فلسطين بپردازند.

* يكي از دانشجويان كارشناسي ارشد رشته نگارگري دانشگاه تهران با حضور در جمع راهپمايان روز قدس تابلوهايي را در سبك‌هاي "رئال " و "اكسپرسيون " با موضوع "پايان اسرائيل " نقاشي مي‌‌كرد. اين اقدام وي مورد توجه بسياري از راهپيمايان امروز قرار گرفت.

* حاجي‌بخشي نيز كه در همه راهپيمايي‌ها عليه استكبار حضوري فعال داشته و به چهره ثابت اين تجمعات تبديل شده است، با وجود كسالت فراوان كه منجر به بستري‌شدن وي در بيمارستان شده بود، امروز به كمك همراهاني كه وي را براي ايستادن و راهپيمايي ياري مي‌كردند، در جمع پرشكوه مردم عدالت‌خواه حاضر شد. حاجي بخشي به دليل بيماري از چندي پيش در بيمارستان بستري بود.

* راهپيمايان روز قدس هنگام نزديك شدن به خبرنگاران رسانه‌هاي خارجي، با فريادهاي بلند "مرگ بر اسرائيل " و "مرگ بر آمريكا " موضع راهپيمايان را به آنان گوشزد مي‌كردند.

* سايت بي‌بي‌سي فارسي و ساير رسانه‌هاي بيگانه از صبح امروز به دنبال درو كردن كاشته‌هاي خود در جهت سوءاستفاده از روز قدس و اخلال در روند برگزاري اين راهپيمايي با استفاده از طرفداران موسوي بودند كه به واسطه حضور گسترده مردم و فريادهاي "مرگ بر آمريكا "، "مرگ بر انگليس "، "مرگ بر اسرائيل "، "مرگ بر منافق "،‌ "مرگ بر مزدور آمريكايي " به بن‌بست خوردند. البته فعاليت همسوي برخي رسانه‌هاي وابسته به جريان دوم خرداد داخل كشور در جهت سياست‌هاي اين رسانه‌هاي بيگانه به حدي بود كه بي‌بي‌سي فارسي علاوه بر نقل برخي اخبار به نقل از اين رسانه‌، لينك ثابت سايت مذكور را نيز در صفحه خود قرار داده بود.


* در اين راهپيمايي علاوه بر حضور كم‌نظير مردم، جمع زيادي از شخصيت‌هاي كشوري و لشكري از جمله احمدي‌نژاد، آيت‌الله آملي لاريجاني رؤساي قواي مجريه و قضاييه ، آيت‌الله شاهرودي رئيس سابق قوه قضائيه، سرلشكر جعفري فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، حجت الاسلام والمسلمين حسين طائب، آيت الله هاشمي رفسنجاني رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، محسن رضايي،‌ منوچهر متكي وزير امور خارجه، حجت الاسلام والمسلمين صديقي امام جمعه موقت تهران، حجت‌الاسلام والمسلمين ناطق نوري، محمدرضا باهنر نماينده مجلس، محمدنبي حبيبي دبيركل حزب مؤتلفه، حجت‌الاسلام والمسلمين رحيميان نماينده ولي فقيه در بنياد شهيد، حجت‌الاسلام والمسلمين محمد محمديان رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، آيت‌الله موحدي كرماني رئيس سابق نهاد نمايندگي ولي فقيه در سپاه و نماينده فعلي مجلس خبرگان رهبري، صادق واعظ‌زاده معاون سابق علمي رئيس‌جمهور، صادق محصولي وزير سابق كشور، محمد جهرمي وزير سابق كار، فتاح وزير سابق نيرو، سعيدلو معاون رئيس‌جمهور و رئيس‌ سازمان تربيت بدني، حجت‌الاسلام والمسلمين منتظري رئيس ديوان عدالت اداري، داودي معاون اول سابق و مشاور ارشد فعلي رئيس‌جمهور، حسن غفوري‌فرد عضو هيئت رئيسه مجلس شوراي اسلامي، سردار رويانيان رئيس سابق راهنمايي و رانندگي، امير احمد ميقاني فرمانده قرارگاه پدافند هوايي خاتم‌الانبيا، سردار محمدباقر ذوالقدر معاون بسيج ده‌ها ميليوني ستاد كل نيروهاي مسلح و جمع ديگري از شخصيت‌هاي كشوري و لشكري حضور داشتند.

 


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


رسوایی آشوبگران سبز در دستکاری عکس مراسم روز قدس

رسوایی در دستکاری عکس مراسم روز قدس

۲۹ شهريور ۱۳۸۸
روزنامه اعتماد در شماره امروز خود تصویری را در صفحه اول به چاپ رساند که مخاطبانش را به "حضور گسترده سبزها" در راهپیمایی روز قدس متقاعد کند.

به گزارش شبکه ایران، مشخصات خیابانی که این عکس در آن گرفته شده نشان می دهد که تصویر مذکور از خیابان کریم‌خان‌زند برداشته شده است.

این تصویر البته برای دو دسته عجیب بود، نخست آنها که خود به راهپیمایی رفته بودند و اتفاقاً از مسیر خیابان کریم‌خان به سوی دانشگاه تهران رفتند و بازگشتند؛ آنها تمام جمعیتی که مشاهده کردند، بسیار کمتر از تصویر چاپ شده در روزنامه اعتماد بود.

دسته دوم کسانی بودند که به راهپمایی روز قدس نرفتند و از تلویزیون تصاویر ارسالی را مشاهده کردند؛ تصاویری که از بالگرد ثبت شده بود هم حاکی از جمعیت چند صدهزار نفری مردمی بود که با حضورشان در خیابان کریمخان جمعیت چند هزار نفری سبزها را ناپدید کرده بودند.

به هر حال اگرچه ممکن است بسیاری از مخاطبین این روزنامه و عابرینی که صفحه نخست ارگان سبزها را از روی کیوسک روزنامه فروشی می بینند، ادعای تصویری روزنامه اعتماد را باور کرده باشند؛ اما خبرنگار شبکه ایران که در محل حضور داشت نتوانست آنچه را در عکس اول این روزنامه می‌دید، بر آنچه روز گذشته با چشمان خود دیده و از آن تصویر برداشته بود، ترجیح دهد.

به این منظور خبرنگار ما به سراغ سایتهایی که از مراسم دیروز در این خیابان تصویر برداری کرده بودند رفت تا در این باره قضاوت کند.

مقایسه همه تصاویر و از جمله تصویری که روزنامه اعتماد در سایتش منتشر کرد در همان نگاه اول مشخص می کرد که تصویر اول این روزنامه کاملا دستکاری شده است؛ عکس روزنامه حتی با عکس سایت روزنامه اعتماد هم تفاوت های مشهودی داشت.

در ادامه هر دو تصویر روزنامه اعتماد آورده شده است.

تصویر اول مربوط به سایت روزنامه اعتماد است و تصویر دوم متعلق به روزنامه اعتماد است که از نسخه PDF روزنامه آورده شده؛ قسمت‌های نشان داده شده در عکس اول در عکس دوم وجود ندارد!
 
 

اما مقایسه قسمتهای مختلف عکس صفحه اول این روزنامه هم مشخص می کند که عکس صفحه اول روزنامه اعتماد و همچنین سایت آن نه یک عکس بلکه مجموع دو یا چند عکس می‌باشد که در هم ادغام شده است.

با توجه به این نکته نقاط مختلف عکس را باید با دقت بیشتری بررسی کرد؛ این بررسی را اگر از قسمت پایین تصویر شروع کنیم واضح تر خواهد بود: شعارهای نوشته شده روی کاغذهایی که دست سبزها بوده، محو شده تا نتوان آنها را خواند و این در حالی است که تصویرافرادی که کاغذها را در دست گرفته‌اند واضح است. این قسمت‌ها با بیضی قرمز رنگ در عکس زیر مشخص شده است، این عکس اسکنی از روزنامه چاپ شده اعتماد است که تفاوت‌های نور را در قسمت‌های مختلف بهتر نشان می‌دهد:
 

طبق مشاهدات خبرنگار شبکه ایران در روز جمعه، شعارهای محو شده عبارت بودند از: "نه غزه، نه لبنان، فقط فلات ایران" و... که احتمالاً به دلیل متناقض بودن با ادعاهای سران و طراحان آشوب ها مبنی بر مسلمان معتقد و خط امامی بودن، محو شده‌اند.

بررسی‌ها به بالای خط قرمز می‌رسد، همانجا که جمعیت انبوهی قرار دارد؛ در سمت چپ در حالی تصاویر بزرگی از امام خمینی(ره) و سید حسن نصرالله و پرچم‌های زرد رنگ دیده می‌شود که دیروز در میان سبزپوش‌ها علیه لبنان و فلسطین شعار داده می شد.

در سمت راست بالای خط قرمز نیز جمعیتی قرار دارد که جلوی آنها به شکل عجیبی تقریبا سیاه و انبوه نمایش داده شده است.

بنابراین به نظر می رسد گرافیست این روزنامه به جز ادغام چند تصویر مختلف، در هر یک از آنها نیز دستکاری‌های واضحی انجام داده است.

به هر حال این رفتار رسانه ای هنگامی که با ادعاهای کذب و پی در پی سران آشوب مقایسه شود، شاید چندان عجیب هم جلوه نکند.


|

نوشته شده در 20 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


شب قدر

 
 

 

 

باسمه تعالی

 

شب قدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر

به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل می‌کنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)

در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها و اساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا می‌دهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژه‌ای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزش‌ترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سوره‌ای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.(1)

برای بیان روشنتر اهمیت این شب، می‌توان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شده‌اند را در نظر گرفت. دسته‌ای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوق‌العاده این شب می‌پردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند.

از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند می‌گوید: "و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟"(2) با کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنها نیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمی‌یابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پر‌اهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(3) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد، به دنبال بیان عظمت فوق‌العاده این شب است.

در آیه‌ای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است.(4) به وضوح این مقایسه و برتری شگفت‌انگیز، به طور ملموس‌تری عظمت این شب را برایمان روشن می‌کند.

در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب می‌پردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب می‌شود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است.(5) مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.(6)(7) همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل می‌شود.

از دیگر اثرات مهم شب قدر می‌توان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی(8)، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از "سلامت" می‌خواند.(9)

هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق می‌افتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویداد‌هایی که در این شب واقع می‌گردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهره‌گیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل می‌کنیم.

 

معنای قدر 

اساساً قدر به معنای اندازه‌گذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن می‌باشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و ... برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و ... در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص می‌گردد.(10) آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید می‌کند. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: "در آن شب(11) هر حادثه‌ای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین می‌شود."(12)

با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور می‌کند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود دارد و می‌توان از برکات چنین شبی بهره‌مند شد و آن را درک نمود؟

بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمی‌یابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره می‌کند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان می‌نماید.(13) پس بدین ترتیب مشخص می‌شود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار می‌شود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و ...) نیز هم اکنون نیز به وقوع می‌پیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازه‌های زمانی تکرار این شب به دست می‌آید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده می‌شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار می‌شود، شب قدر نیز هر ساله تکرار می‌گردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهره‌مند شد.

 

در شب قدر چه روی می‌دهد؟

در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن می‌شود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر می‌گردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل می‌نمایند.(14)

با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، می‌توان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال می‌کنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل می‌شوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول می‌گردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصه‌ها(15)، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد(16)، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست(17) و ...

نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافت‌کننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونه‌ای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول 23 سال بر رسول اکرم می‌باشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل می‌نمود.

حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه 4 سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شده‌اند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیت نازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه 4 سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح می‌نماید، می‌فرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل می‌کنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص می‌گردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار می‌گیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.(18)

 

نزول ملائک به کدامین مقصد؟

همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود می‌آورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود.

با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، می‌توان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمی‌تواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعه‌ای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تک‌تک انسانها‌ست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل می‌دهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم.

از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود می‌آورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع می‌شود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفه‌ای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا می‌یابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفته‌ایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت.

حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمی‌شود، می‌توان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژه‌ای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه 30 سوره بقره عده‌ای را تحت همین عنوان معرفی می‌نماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر می‌کند.(19) نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی می‌کند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا می‌شود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده می‌کرد.(20) به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت. 

 

این افراد چه کسانی هستند؟

آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت می‌کرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.(21) اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمی‌شود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند.

بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و توانایی‌های لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامه‌دهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است.

با مراجعه به تاریخ در می‌یابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل می‌شوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم هم‌عصر او معلوم می‌شده است. در این میان، تنها عده ای محدود را می‌توان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کرده‌اند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بوده‌اند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بوده‌اند و از وقایع جهان اطلاع داشته‌اند که مردم هم‌عصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پی‌می‌بردند و ایشان را عالمترین شخص می‌دانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع می‌توان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری می‌طلبد.

لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او.

از آنچه گفته شد نتیجه می‌شود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نماینده‌ای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل می‌شدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل می‌شوند.

 

شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟

با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار می‌توان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه 185 سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی می‌کند که قرآن در آن نازل شده است.(22) و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی می‌داند که قرآن در آن نازل گشته است.(23) پس به خوبی می‌توان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید می‌نماید. نهایتاً آنچه ما می‌توانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشن‌تر می‌کند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتمل‌تر شمرده شده است.

 

چه باید کرد؟

در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیه‌ای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.(24) ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانسته‌اند.(25)

اگر لحظه‌ای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان 365 شب سال تنها شبی از شبها‌ست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پر‌خیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که می‌توانیم با توجه و همتی که به کار می‌بندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم.

با رجوع به بیانات ائمه اطهار می‌توان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفته‌اند، با خبر شد. از جمله این اعمال می‌توان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر می‌گرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذره‌بین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیده‌ایم؟

با پرداختن به این افکار می‌توانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهی‌های خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم.

همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.(26)

بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، می‌تواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بی‌منتهای این شب بهره و استفاده‌ای شایان ببریم.


|

نوشته شده در 14 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


بلر "اشک تمساح" مي‌ريزد

بلر "اشک تمساح" مي‌ريزد
 
 
پنجشنبه 11 شهریور 1389 [ 02-09-2010 ] | 14:49

 

 
 
 
توني بلر، نخست وزير سابق انگليس
يادداشت‌هاي به ظاهر غم‌بار توني بلر، نخست‌وزير سابق انگليس درباره پيامدهاي هم‌سويي با جنگ امريکا در عراق، خشم و اعتراض بستگان قربانيان انگليسي اين جنگ را برانگيخته است.

بلر در خاطرات خود که چهارشنبه (10 شهريور) با عنوان A Journey منتشر شد مي‌گويد، با تمام وجود از جان ‌باختن نيروهاي انگليسي در جنگ عراق متاثر است.

وي که در دوران نخست‌وزيري خود در انگليس با سياست امريکا در حمله به عراق هم‌سو شد، سياست جنگ عراق و کشته ‌شدن نظاميان را به "کابوسي خونين، ويران‌گر و آشفته" تعبير مي‌کند و به ناکامي خود در پيش‌بيني پيامدهاي اين جنگ اذعان مي‌دارد.

بلر با وجود اعتراف به اين ناکامي، از عذرخواهي درباره مشارکت در جنگ امريکا عليه عراق خودداري مي‌کند.

يادداشت‌هاي انتشار يافته بلر و ابراز تاثر و تامل وي در آن‌ها، خشم و واکنش بستگان و اعضاي خانواده سربازان انگليسي قرباني در جنگ عراق را درپي داشته است.

رگ کيز که در حمله سال 2003 يک عراقي پسر خود را از دست داده است، در واکنش به يادداشت‌هاي تاثرآميز بلر گفت، اين احساسات چيزي جز "اشک تمساح" نيست.

رهبر سابق حزب کار انگليس در يادداشت‌هاي خود هرگونه عذرخواهي به بستگان و اعضاي خانوانده قربانيان جنگ عراق را بي‌مورد دانسته و مدعي شده است، احساس مي‌کند، کلمات در بيان غم و هم‌دردي وي قاصر هستند.

وي در شرح‌حال خود مي‌نويسد: " آن‌ها مرده‌اند و من، تصميم گيرنده در شرايطي که به مرگ‌آن‌ها منجر شد، هنوز زنده‌ام."

وي با وجودي که جنگ عراق را "تراژدي مرگ" مي‌خواند، از تصميم خود در مشارکت در آن ابراز تاسف نکرده و مي‌گويد: "نمي‌توانم از تصميم مشارکت در جنگ ابراز تاسف کنم. مي‌توانم بگويم هرگز کابوس آشفته، خونين و مرگ‌باري را که پيش‌آمد، تصور نمي‌کردم."

اين در حالي است که معترضان اظهارات بلر را عوام فريبي و تلاش براي فرافکني مسئوليت حمله بدون دليل موجه به عراق مي‌دانند.

برخي از منتقدان مي‌گويند، بلز و جورج بوش رئيس جمهور وقت امريکا براي دستور حمله ناموجه به عراق و افغانستان که منجر به کشته شدن هزاران غيرنظامي و همچنين صدها سرباز امريکايي و انگليسي و متحدان آن ها شد بايد در برابر دادگاه جنايات جنگي قرار گيرند.

 


|

نوشته شده در 14 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


آل سعود غاصبان توليت حرمين شريفين

در سمیناري در قاهره مطرح شد؛

آل سعود توليت حرمين شريفين را غصب کرده اند

حقوقدانان بين المللي شرکت کننده در اين سمینار، اقامه دادخواست اشراف حجاز، چه در داخل سعودي و چه در خارج آن، براي بازپس گيري حقوق تاريخي غصب شده شان در نظارت بر اماکن مقدسه حجاز و بخصوص حرمين شريفين و کعبه اسير در دست آل سعود وهابي را ضرروي دانستند.

به گزارش شیعه آنلاین، در يک سمینار تاريخي - سياسي که اخيراً در مصر برگزار شد، کارشناسان و مورخّان در بحث ها و گفتگوهاي خويش، پيرامون حقّ تاريخي و قانوني نظارت «اشراف حجاز» در توليت اماکن مقدسه سرزمین حجاز و در رأس آنها، کعبه مشرفه و حرمين شريفين، تأکيد کردند.

این کارشناسان همچنین تأکید کردند که «اشراف حجاز» مي توانند براي باز پس گيري جايگاه تاريخي و مسؤوليتشان که آل سعود و وهابيت آن را غصب کرده اند، به طور قانونی نزد دادگاه هاي بين المللي شکايات کنند.

در اين کنفرانس که با عنوان «اشراف حجاز و کعبه اسير» برگزار شد، بحث ها و مناقشاتي از سوی اساتید و کارشناسان سرشناس مصری و دیگر کشورها مطرح شد. مهمترين نتايج و توصيه هاي اين سمینار در موارد زير خلاصه مي شود:

١- کارشناسان و مورخان در بحث هاي خود بر اين نکته تأکيد کردند که تاريخ کعبه، تاريخ اشراف حجاز است؛ يعني کساني که کعبه با توليت آنان شناخته شده است و آنان وظيفه کليد داري کعبه را بر عهده داشتند، تا آن زمان که دولت سعودي اخير آمد (١٩٣٢) و خون هزاران تن از مردم حجاز را ريخت و اشراف را کشت و کار توليت و رسيدگي به امور کعبه را به وهابيون حواله داد، و اين کار باعث شد که کعبه تا به روزگار ما (٢٠١٠) همجنان اسير و گرفتار دست آنان باشد.

٢- حقوقدانان بين المللي شرکت کننده در اين سمینار، اقامه دادخواست اشراف حجاز، چه در داخل سعودي و چه در خارج آن، براي بازپس گيري حقوق تاريخي غصب شده شان در نظارت بر اماکن مقدسه حجاز و بخصوص حرمين شريفين و کعبه اسير در دست آل سعود وهابي را ضرروي دانستند. قانون بين المللي اجازه اقامه چنين دادخواستي را نیز مي دهد، زيرا آنها مدارک و مستندات قانوني دارند که بر قانوني بودن حقوق تاريخي آنان صحّه مي گذارد. همچنين کارشناسان و حقوقدانان از سازمان هاي قانوني بين المللي و بخصوص سازمان عفو بين الملل خواستند به اشراف حجاز کمک کند تا آنها دوباره به حقوق حقه خود در نظارت بر کعبه و حرمين شريفين و نيز نظرات بر مراسم حج عمره و تمتع برسند، و سکوت در برابر اين حقوق که با پيشدستي و قدرت مسلحانه که آل سعود در طول دوره بين ١٩٠٢ تا ١٩٣٢ غصب شده، توجيه ناپذير است، بلکه اقدام قانوني و سياسي گسترده براي بازگرداندن دوباره آن به اشراف حجاز واجب است.

٣- در اين کنفرانس کارشناسان و علماي اسلام از وضعيت اسفباري که کعبه تحت هيمنه فقه وهابي تکفيري دچار آن است و نيز مسلمانان مقيم مجاور کعبه و زائران که گرفتار زورگويي و افراطي گري و تکفير وهابيون هستند، سخن گفته و اظهار داشتند اين وضعيت، کعبه را که نماد اسلام و قبله تمام مسلمانان است، اسير اين تفکر افراطي ساخته و از اين رو، بر تمام مسلمانان واجب شرعي است که کعبه را از اسارت تفکر وهابي آزاد کنند؛ تفکري که همچنان به اسلام ناب محمدي معتدل و نماد کعبه و منزلت رفيع و پاک آن در قلبهاي تمام مسلمانان خدشه وارد کرده است.


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


آل‌سعود را فربه‌تر نکنیم

ملک عبدالله تلویحا اوباما را تشویق به حمله علیه ایران کرد؛

 

کینه دیرینه سعودی‌‌‌ها سر باز کرده است، آل‌سعود را فربه‌تر نکنیم

 

بین الملل > خاورمیانه  - در حالی که سفر اخیر ملک عبدالله پادشاه مملکت سعودی به آمریکا و توصیه وی به اعمال فشار بیشتر به ایران و همچنین پیشنهاد خرید بیست میلیارد دلار سلاح از آمریکا در رسانه های منطقه ای بازتاب گسترده ای داشته است، به نظر می رسد که این سیاست سعودی ها نه به خاطر مساله هسته ای ایران، بلکه به خاطر مساله کلیدی دیگر است.

به گزارش "تابناک" ، روزنامه "النهار" لبنان در یادداشتی که امروز منتشر کرده است می نویسد: ملک عبدالله در این دیدار به اوباما گفته است که تحریم های فعلی نمی تواند فعالیت های هسته ای ایران را متوقف کند و آمریکا باید گزینه های جایگزین دیگری را در این زمینه بیازماید. واضح است که اقدامات جایگزین دیگر در این زمینه، اقدامی به جز حمله نظامی به ایران نخواهد بود. چرا که اگر نگاهی کوتاه به مدل های موجود در نزد آمریکائیان در مواجه با ایران داشته باشیم متوجه خواهیم شد که ملک عبدالله بر گزینه نظامی تاکید کرده است.

درد ادامه این یادداشت آمده است: آمریکائیان در برابر ایران همواره چند مدل را آزموده اند. این کشور گاهی از گفتگو با ایران سخن گفته است و گاهی از سیاست انزوا گرایی سخن به میان رانده اند. علاوه بر این سیاست چماق و هویج، تحریم،  تهدید و فشار و در نهایت حمله نظامی نیز همواره از سوی این کشور در برخورد با ایران وجود داشت است. در واقع همواره پس از گزینه تحریم و تهدید است که سخن از حمله نظامی به ایران به میان می آید.

با نگاهی تحلیلی به اظهارات رئیس مملکت سعودی و یادداشت روزنامه لبنانی، در حالی که در چند ماه گذشته نیز خبرهایی مبنی بر اینکه این کشور به هواپیماهای رژیم صهیونیستی اجازه استفاده از حریم هوایی خود برای حمله احتمالی به ایران را داده است. به نظر می رسد که این کینه ورزی رئیس سعودی ها بیش از آنکه نتیجه نگرانی از مساله هسته ای ایران باشد، نشات گرفته از ظهور یک قدرت اسلامی شیعی است که با پیروزی انقلاب اسلامی روی داده و در سی سال گذشته سعودی ها را به سبب سیاست های سازشکارانه شان در موضوعات جهان اسلام به چالش کشیده است.

 در  واقع باید گفت که این کینه دیرین مستقیما ناشی از درگیری هویتی سعودی ها به ایرانیان است. چرا که سعودی ها  ایران را به مثابه "دگر" خود تعریف کرده و لذا برای تعریف "خود" هر چه بر نقاط منفی "دگر" تاکید کند ، نکات مثبت "خود" را تقویت کرده است. هنوز کلام گهربار حضرت امام در گوش ایرانیان طنین افکن است که ما اگر با حزب بعث کنار بیاییم با "آل فهد" کنار نمی آییم. راهبردی که بعدها برخی فکر کردند که با عملگرایی در سیاست خارجی و یا تنش زدایی قابل حل است. غافل از اینکه  امام(ره)، به نیکی دریافت بوده که اختلاف رژیم فهد با ایرانیان نه سیاسی، بلکه هویتی و ایدئولوژیک است.

 علاوه بر این، تحولات عراق پس از صدام نیز دیگر حکام مستبد سعودی را کلافه کرده است، جایی که آنان اعتراف نمودند که ده ها برابر صدام به مخالفان حکومت شیعی کمک خواهند کرد. آنان در این مسیر به جای درک حقیقی ماهیت و خاصیت تعلق مردم عراق به اهل بیت (س)، ایران را نشانه رفته اند.

 به نظر می رسد اکنون مراجع عظام شیعه می توانند یک بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کرده و همان گونه که در نبردهای تاریخی ایران و روس، فتوای جهاد علیه دشمن خارجی دادند، در این برهه هم، تا حد امکان فعالیت هایی را که هر گونه نفعی را به رژیم آل سعود می رساند تحریم کنند تا از تحقیر مسلمانان و به ویژه شیعیان ممانعت به عمل آید. 


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


تاریخ «آل سعود» و روابط آن با «آل یهود»

پیشفرض تاریخ «آل سعود» و روابط آن با «آل یهود»


کتاب «تاریخ آل‌سعود» در دهه‌های هفتاد میلادی قرن گذشته توسط «ناصر السعید» ، نویسنده سرشناس عربستانی به نوشته تحریر درآمد.


وی به رغم اقامت خارج از عربستان سعودی ، پس از چاپ و منتشر کردن این کتاب ، با حمایت مالی مستقیم خاندان سلطنتی آل سعود به دست مزدوران آل سعود ترور شد و جان باخت.



ناصر السعید در کتاب هزار و چهل صفحه‌ای خود ، به بررسی جوانب گوناگون تک تک اعضای خاندان آل سعود از نظر فساد و انحرافات اخلاقی پرداخته و در کنار آن نیز با تحقیق و پژوهش کامل ، تلاش کرده یهودی بودن این خاندان را اثبات كند.

ناگفته نماند زمان تألیف این کتاب به دلیل هم عصر بودن با دوران پادشاهی «ملک فهد بن عبدالعزیز» ، نویسنده تلاش کرده بیشتر به آشكار کردن رسوایی‌های اخلاقی این پادشاه عربستانی بپردازد.



ناصر السعید ، سی صفحه نخست کتاب خود را به بررسی شجره‌نامه خاندان «آل سعود» اختصاص داده و در پایان اثبات می کند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز می‌گردد.



السعید در ادامه کتاب خود چگونگی حمایت یهودیان از جنبش «محمد بن عبدالوهاب» را که به تأسیس «اندیشه وهابیت» منجر شد شرح می دهد. وی سپس مراحل قرار گرفتن رهبری دینی در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن ، واگذاری رهبری سیاسی عربستان سعودی به خاندان «آل سعود» که توسط یهودیان طراحی و به اجرا درآمد را توضیح می دهد.



نویسنده این کتاب که تلاش داشته هیچ بخشی از جوانب و اقدامات «آل سعود» را از قلم نیندازد ، در ادامه به جنایت و قتل‌عام‌های این خاندان علیه قبایل عربستانی می‌پردازد و برای اثبات گفته خود از برخی تصاویر و عکس‌های تاریخی که گویای واقعیت امر بوده ، استفاده می‌کند.



در ادامه این کتاب کمی نیز به ارتباط تنگاتنگ و عمیق خاندان سلطنتی عربستان سعودی با انگلیس‌ها در قرن گذشته میلادی پرداخته شده است.



ناصر السعید در کتاب خود همچنین به ارتباط نزدیک اما محرمانه میان خاندان «آل سعود» با «بن گوریون» بنیانگذار رژیم اسرائیل ، پیش و پس از راه‌اندازی این رژیم اشاره کرده و بیان می‌کند: بن گوریون برای تأسیس رژیم مورد نظر خود ، مورد حمایت مستقیم «آل سعود» قرار گرفت.

7)i

تاریخ «آل سعود» و روابط آن با «آل یهود» (ببینید و ماهیت کثیف این خاندان رو بشناسید)
5 اسفند 88 - 20:56
( صفر راي ، صفر امتیاز )

*

امتياز :



کتاب «تاریخ آل‌سعود» در دهه‌های هفتاد میلادی قرن گذشته توسط «ناصر السعید» ، نویسنده سرشناس عربستانی به نوشته تحریر درآمد.


وی به رغم اقامت خارج از عربستان سعودی ، پس از چاپ و منتشر کردن این کتاب ، با حمایت مالی مستقیم خاندان سلطنتی آل سعود به دست مزدوران آل سعود ترور شد و جان باخت.



ناصر السعید در کتاب هزار و چهل صفحه‌ای خود ، به بررسی جوانب گوناگون تک تک اعضای خاندان آل سعود از نظر فساد و انحرافات اخلاقی پرداخته و در کنار آن نیز با تحقیق و پژوهش کامل ، تلاش کرده یهودی بودن این خاندان را اثبات كند.









ناگفته نماند زمان تألیف این کتاب به دلیل هم عصر بودن با دوران پادشاهی «ملک فهد بن عبدالعزیز» ، نویسنده تلاش کرده بیشتر به آشكار کردن رسوایی‌های اخلاقی این پادشاه عربستانی بپردازد.



ناصر السعید ، سی صفحه نخست کتاب خود را به بررسی شجره‌نامه خاندان «آل سعود» اختصاص داده و در پایان اثبات می کند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز می‌گردد.



السعید در ادامه کتاب خود چگونگی حمایت یهودیان از جنبش «محمد بن عبدالوهاب» را که به تأسیس «اندیشه وهابیت» منجر شد شرح می دهد. وی سپس مراحل قرار گرفتن رهبری دینی در دست محمد بن عبدالوهاب و در کنار آن ، واگذاری رهبری سیاسی عربستان سعودی به خاندان «آل سعود» که توسط یهودیان طراحی و به اجرا درآمد را توضیح می دهد.



نویسنده این کتاب که تلاش داشته هیچ بخشی از جوانب و اقدامات «آل سعود» را از قلم نیندازد ، در ادامه به جنایت و قتل‌عام‌های این خاندان علیه قبایل عربستانی می‌پردازد و برای اثبات گفته خود از برخی تصاویر و عکس‌های تاریخی که گویای واقعیت امر بوده ، استفاده می‌کند.



در ادامه این کتاب کمی نیز به ارتباط تنگاتنگ و عمیق خاندان سلطنتی عربستان سعودی با انگلیس‌ها در قرن گذشته میلادی پرداخته شده است.



ناصر السعید در کتاب خود همچنین به ارتباط نزدیک اما محرمانه میان خاندان «آل سعود» با «بن گوریون» بنیانگذار رژیم اسرائیل ، پیش و پس از راه‌اندازی این رژیم اشاره کرده و بیان می‌کند: بن گوریون برای تأسیس رژیم مورد نظر خود ، مورد حمایت مستقیم «آل سعود» قرار گرفت.









تصویری که روی جلد کتاب «تاریخ آل سعود» دیده می‌شود، عکس ملک فهد بن عبدالعزیز آل سعود ، پادشاه سابق عربستان در جوانی را نشان می‌دهد که در کنار وی ، یک زن روسپی قرار گرفته و ملک فهد با قرار دادن دست خود در برابر صورت ، تلاش دارد تا چهره‌اش در تصویر مشخص نشود.



نویسنده بر بالای عکس نیز با هدف طعنه زدن به خاندان «آل سعود» ، آیه 204 تا 207 سوره مبارکه بقره را با مضمون زیر نوشته است: از مردم کسانی در این دنیا هستند که سخنشان مورد پسند تو قرار می‌گیرد، اما خداوند بر آنچه در قلبشان است، شهادت می‌هد؛ اینها بدترین دشمنان هستند و چون از نزد تو دور شوند، کارشان فساد و فتنه است و می‌کوشند تا حاصل خلق را به باد فنا دهند و نسل بشر را قطع کنند و خداوند فساد مفسدان را دوست ندارد و اگر به آنان گفته شود تقوا پیشه کنید، غرور و خودپسندی آنان را به بدکاری برمی انگیزد تا نصیحت نشنوند، جهنم آنان را کفایت کند که بسیار آرامگاه بدی است.


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


توزیع رایگان کتاب‌های ضد شیعه در حرم نبوی و بقیع

بسم الله الرحمن الرحیم

*** 

ادامه توزیع رایگان کتاب‌های ضد شیعه در حرم نبوی و بقیع

***

این کتاب،‌ تألیف شیخ سلیمان الخراشی از تندروترین وهابی‌های سعودی است که به حمایت مادی و معنوی از تروریست‌های تکفیری سلفی در داخل عربستان و خارج از این کشور شهرت دارد.

السلام علی سید الانبیاء و المرسلین

دفاتر تبلیغی و هیأت‌های دینی وهابی در مدینه منوره با استفاده از فضای آزادانه‌ای که حکومت سعودی برای فعالیت آنها فراهم کرده است، اقدام به توزیع گسترده کتاب‌های رایگان ضد شیعه در صحن حرم نبوی و قبرستان بقیع کردند.

به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، این گروه‌ها همزمان با تشدید فشارها بر زائران قبرستان بقیع با توجه به افزایش تعداد زائران در فصل زیارتی تابستان، کتاب «پرسش‌هایی که جوانان شیعه را بسوی حقیقت رهنمون شد» را در سطحی وسیع توزیع کردند.

این کتاب،‌ تألیف شیخ سلیمان الخراشی از تندروترین وهابی‌های سعودی است که به حمایت مادی و معنوی از تروریست‌های تکفیری سلفی در داخل عربستان و خارج از این کشور شهرت دارد.

وی در مقدمه این کتاب که آکنده از تشکیک در اعتقادات شیعیان و حمله به عقاید اهل بیت(ع) است، با بیان این ادعا که شیعیان مخالف قرآن و سنت نبوی هستند، مدعی شده که این کتاب را نگاشته تا پیروان فرقه‌های مخالف قرآن و سنت را از انحرافات و حرمت‌شکنی‌های‌شان آگاه کند.

بر اساس این گزارش، پس از اعترافاتی که از بازجویی برخی تروریست‌های بازداشت‌شده به دست آمد مشخص شد که الخراشی از بزرگترین فعالان جذب شبه‌نظامیان جوان به فعالیت‌های فرقه‌ای است.

ماه گذشته نیز کتابی مشابه از سوی فعالان وهابی در میان زائران حرم نبوی و ائمه مدفون(ع) در بقیع توزیع شده بود که واکنش برخی از مراجع عظام تقلید را در پی داشت.


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


رسانه های ضد شیعی در عربستان


موج رسانه ای ضد شیعی در عربستان

پادشاه عربستان که به نظام قبیله ای و ادبیات آنان بشدت وابسته است، این انتقادها را برنتافت و با عصبانیت ضمن توهین به آخوندهای وهابی به آنها متذکر شد که وی در متعه موقت به سیره خلیفه چهارم حضرت علی عمل کرده است که این موضوع خشم مضاعف آخوندهای جاهل وهابی را برانگیخت، اما بدلیل ترس از پاشاه سعودی آنها مجبور به سکوت شده اند.

به گزارش شيعه آنلاين به نقل از جهان، تلویزیون های رسمی وابسته به حکومت عربستان و شاهزادگان آل سعود که برای کودکان برنامه های ویژه آنان به خصوص کارتون و انیمیشن تولید و پخش می کنند، در جدیدترین آثار انیمیشن های خود که ویژه ماه مبارک رمضان است و در آنها سیره پیامبر اسلام (ص) و صحابه آن حضرت و تاریخ اسلام بصورت نمایش کارتنی برای کودکان ارائه می شود، بشدت به حذف فضائل و تأثیر رشادت های امیر مؤمنان حضرت علی (ع) و نقش ویژه آن حضرت در تاریخ ایران اسلامی پرداخته شده است و بعضاً در برخی قسمت های این انیمیشن ها تحریف نیز دیده می شود.

دامنه حذف نقش جانشین برحق پیامبر (ص) در سال های اخیر به کتاب های تاریخ و حدیث در عربستان نیز کشیده شده است و اخیراً شبکه العربیه نیز در برنامه مستند مذهبی با عنوان «رجال حول الرسول» با همین ترفندها به تحریف تاریخ اسلام و نقش مولای متقیان پرداخته است.

بیش از یکصد شبکه تلویزیونی نیز با ولخرجی های وهابیون سعودی در ده سال گذشته به تخریب چهره تأثیرگذارترین انسان بعد از پیامبر در تاریخ اسلام پرداخته اند. وهابیون این روند ضد اسلامی خود را به کشورهای همچون شمال آفریقا و به ویژه در پاکستان و افغانسان نیز بسط داده اند. بطوریکه فضایل معاویه را بیش از امام علی (ع) در تاریخ اسلام برشمرده اند.

این عناد در سال های اخیر در عراق با کشتار زائران نجف اشرف و کربلای معلی و آسیب رسانیدن به عتبات مقدس شکل دیگری به خود گرفته است. با پول های نفتی عربستان و اجیر کردن فیلمسازان مصری و نیز در سال های اخیر سریال هایی ساخته می شود که در آنها فضائل و نقش حضرت علی (ع) گم می شود، بطوریکه بسیاری از جوانان و نوجوانان مسلمان درکشورهای عربی ذهنیت های غلطی در خصوص آن حضرت و اهل بیت عصمت و طهارت پیدا کرده اند. اخیراً در یکی از سفرهای ملک عبدالله پادشاه عربستان به اروپا، وی اقدام به متعه موقت کرد بطوریکه مورد اعتراض شدید آخوندهای وهابی قرار گرفت.
 
پادشاه عربستان که به نظام قبیله ای و ادبیات آنان بشدت وابسته است، این انتقادها را برنتافت و با عصبانیت ضمن توهین به آخوندهای وهابی به آنها متذکر شد که وی در متعه موقت به سیره خلیفه چهارم حضرت علی عمل کرده است که این موضوع خشم مضاعف آخوندهای جاهل وهابی را برانگیخت، اما بدلیل ترس از پاشاه سعودی آنها مجبور به سکوت شده اند.

همچنین برخی از سایت های جوانان سنی در کشورهای عربی در وبلاگ های خود از سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان بعنوان فرزندعلی مرتضی یاد می کنند.


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


شیعیان یمن

 

شیعیان یمن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 

۴۲ درصد جمعیت ۲۲ میلیون نفری یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند. شامل:[۱]

 

تاکنون

یمن در جنوبی‌ترین بخش شبه‌جزیره عربستان سعودی است. این منطقه از صدر اسلام از مهم‌ترین مناطق رشد شیعهٔ طرفداران اهل‌بیت بوده‌است. پایتخت یمن صنعا است. استان صعده، کوهستانی است و در ۲۴۳ کیلومتری شمال صنعا قرار دارد. بیشتر مردم صعده را شیعیان زیدی تشکیل می دهند.

منطقه یمن در سال ۱۷۵۰ میلادی در قلمروی حکومت عثمانی قرار گرفت. با سقوط امپراتوری عثمان در ۱۹۳۴، یمن پس از بستن قراردادی با انگلستان، به خودسالاری (استقلال) دست یافت. در گذشته حكومت یمن در دست امیری ملقب به «امام یمن» بود که شخصاً كشور را اداره می كرد. از سال ۱۹۶۲ حکومت یمن به جمهوری تبدیل شد.[۱]

در سال ۱۹۶۲، عبدالناصر با استقرار ۶۰٬۰۰۰ نیروی مصری در یمن، حكومت را از زیدی‌ها گرفت و به لاییک‌ها سپرد. پیش از آن امامان شیعه در یمن نزدیک به ۱۲۰۰ سال حکومت کرده بودند. در این سال حکومت جمهوری اعلام شد و حکومت شیعیان پایان یافت. ژنرال علی عبدالله صالح الاحمر پس از کودتا رئیس جمهور یمن شد که تاکنون باقی‌مانده‌است.

پس از به حکومت رسیدن وهابی‌ها، آنان به كتابخانه‌ها حمله كردند و آنان را آتش زدند، از فعالیت مدارس دینی جلوگیری کردند و علمای زیدی را کشتند. علت اینكه اکنون از ۵ میلیون شیعه زیدی تنها نیم میلیون نفر شناخته شده‌اند، به عملکرد حکومت برمی‌گردد. حكومت همه مراسم زیدیان را ممنوع کرده است. مراسم شیعیان بر محوریت اهل‌بیت است، زمانی که حكومت نو روی کار آمد، به کشتار شیعیان و علمای آن‌ها دست‌زد. اجبارات و محدودیت‌ها کم‌کم مسائل فرهنگی چندصدساله مربوط به اهل‌بیت را تغییر داد. مانند ممنوعیت مراسم مذهبی و حذف کتب مذهبی مانند نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه.[۱]

تلاش‌های وهابی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های میلیاردی حوزه‌های وهابیت نقش زیادی در افزایش محرومیت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان داشته‌است.

اکنون

از زمان درگیری دولت یمن با گروه‌های شیعه در شمال این كشور بیش از ۵ سال می‌گذرد. در سال ۲۰۰۷ پیمان صلحی میان دو طرف امضا شد که هرگز بدان عمل نشد. سال بعد با میانجی‌گری قطر، دیداری میان نمایندگان دو طرف در دوحه برای انجام مقدمات پیمانی دیگر شکل گرفت. در اوت ۲۰۰۹، علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن اعلام کرد مبارزان شیعه مایل به برقراری آرامش نیستند و بدین ترتیب درگیری‌ها را از سر گرفت. عربستان سعودی و مصر نقش پررنگی در حملات ارتش یمن به شیعیان داشتند.[۲]

استان صعده به عنوان کانون درگیری‌ها میان عربستان و یمن قرار دارد كه موقعیت مبارزان شیعه را حساس كرده است. یک روزنامهٔ اماراتی تحلیل کرد شعارهایی كه مبارزان شیعه سر می دهند، مانند مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل یادآور شعارهای ایران است.[۱]

حسین الحوثی (نخستین رهبر مبارزان) اصول مذهب زیدیه را به‌گونه‌ای تفسیر کرد که توانست قبایل زیدی را متحد کند. این قبایل در حاشیه شمالی یمن زندگی می‌کردند و از جانب سنی‌ها که در سال ۱۹۹۰ با هم متحد شده‌بودند، می‌ترسیدند. آموزه‌های وی سبب جایگزینی نگرشی سیاسی ضد غربی به‌جای عقاید افراطی آنان شد.[۳]

بحران داخلی یمن از سال ۲۰۰۳ و با موضع‌گیری شیعیان زیدی بر ضد آمریکا و اسرائیل آغاز شد. طی این درگیری‌ها بسیاری از شیعیان یمن شامل زیدی‌ها و دوازده‌امامی‌ها کشته شدند. این درگیری‌ها اکنون وارد مرحلهٔ تازه‌ای شده‌است. عربستان، القاعده و آمریکا به‌صورت متحد با حکومت یمن، بر ضد شیعیان عمل می کنند. در سال‌های اخیر شیعیان با هجوم نظامی، تبلیغاتی و سیاسی سختی روبرو شدند.[۲]

جنگ هم‌اکنون به‌مرحله پیچیده‌ای رسیده‌است. اشتباهات صنعا در مدیریت بحران‌ها و نابسامانی‌های سیاسی و اقتصادی در استان‌های جنوبی یمن سبب همدردی و همبستگی مردم یمن - چه سنی و چه شیعی - با جنبش حوثی‌ها شده‌است.[۲]

وضعیت شیعیان

با نگاهی به چگونگی زندگی شیعیان یمن، روشن می‌شود در زمان حکومت دولت یمن، شیعیان در محرومیت کامل فرهنگی بوده‌اند و نیز با دشواری‌ها و چالش‌های زیادی روبرو بوده‌اند. مانند:

  • نداشتن حق تأسیس مدارس دینی برای شیعیان: برخلاف کمبود منابع فرهنگی چون کتاب و دسترسی به روحانیون شیعه، تلاش‌های زیادی در تقویت پایه‌های مذهبی از جانب آنان انجام شده‌است.
  • آزار و شکنجه و زندانی‌شدن شیعیان و علمای شیعی
  • جلوگیری از برگزاری مراسم: مانند جشن در عید غدیر. ولی با تمام محدودیت‌ها، آنان مراسم مذهبی خود را بطور پنهانی برگذار می‌کنند.
  • توهین به ارزش‌ها: مانند تخریب مساجد و به آتش‌کشیدن علنی و قانونی کتاب‌هایی مانند «نهج‌البلاغه» و «صحیفه سجادیه» که با هماهنگی دولت یمن و وهابی‌های سعودی انجام می‌شود.[۲]
  • دسترسی به رسانه‌ها: رادیو عربی جمهوری اسلامی ایران تنها رسانه در دسترس شیعیان یمن است.[۲]

اعتقادات

بیشتر مردم یمن، اهل‌سنت شافعی هستند. پس از آنان، جمعیت شیعیان زیدی بیشتر است. مذهب زیدی، آمیزه‌ای از تشیع با اندیشه‌های معتزلی و اندکی از مذهب حنفی است. مذهب زیدی و شیعه دوازده‌امامی در فقه نزدیک به ۹۰٪ مشترک‌اند. زیدی‌ها به ولایت و عصمت ۵ تن از اهل‌بیت، خلافت علی بن ابی‌طالب، امامت امامان از نسل امام حسین و ظهور قائم و قیام جهانی او و بایستگی یاری به او باور دارند.

شیعیان دوازده‌امامی اقلیت مذهبی و قشر محروم این کشور هستند که بیشتر آنان در استان صعده و برخی در صنعا زندگی می‌کنند. بخش زیادی از شیعیان دوازده‌امامی از نخبگان، استادان دانشگاه، روحانیون و پزشکان تشکیل شده‌است. [۲]

۵ میلیون نفر از جمعیت یمن از سادات هستند که روی‌هم‌رفته از ۲۰۰ خانواده‌اند. ۹۰٪ آن‌ها سادات حسنی و ۱۰٪ از سادات حسینی هستند. بیشتر سادات یمن از فرزندان «یحیی الامام الهادی بن الحسین بن القاسم الرسی» از نوادگان حسن بن علی هستند كه برادرش هم در یمن بود. «یحیی» در سال ۲۶۰ ه.ق. در زمان حکومت عباسی از مدینه به یمن رفت. پیش از آن همه مردم یمن سنی بودند. پس از ورود وی به یمن شیعیان رشد پیدا کردند.

الحوثی‌ها، گروه شیعه زیدی در شمال یمن در استان صعده هستند. این گروه به «بدرالدین الحوثی» منسوب است و در سال‌های دهه ۸۰ تشکیل شده‌است. آنان تاکنون برای گرفتن حقوق شیعیان ۶ بار با حکومت یمن جنگیده‌اند. الحوثی‌ها به محدودبودن فعالیت‌های دینی، سیاسی و تلاش برای نابودی فرهنگ و باورهای زیدی‌ها از سوی دولت و سیاست‌های محدودکننده دولت در زمینه عمرانی و توسعه در استان صعده معترض هستند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شیعیان دوازده امامی یمن که قبل از آن بسیار کمیاب بودند جهش جمعیتی داشتند.[۲] در میان شیعیان دوازده‌امامی و شیعیان زیدی هماهنگی و اتحاد خاصی حکمفرماست. سازمان وحدت شیعیان جزیره در یمن در این راستا فعالیت می‌کند. زیدی‌ها براین باورند که در هر زمانی حکومت تنها حق سادات از نسل «حسن بن علی» و «حسین بن علی» است و حکومت هر کس جز آنان غصبی است.

همچنین پس از پیروزی‌های حزب‌الله لبنان به عنوان مقاومت شیعی در برابر اسرائیل، تشیع و به‌ویژه شیعه دوازده‌امامی، رشد زیادی در یمن داشته‌است. پس از جنگ ۳۳ روزه روحیهٔ بالایی در شیعیان یمن ایجاد شد، تا جایی که برخی از فرزندان علمای شاخص وهابی در شرق یمن به مذهب دوازده‌امامی گرویدند.[۲]

حکومت یمن

«علی عبدالله صالح» در سال ۱۹۹۰ و پس از آنکه ۱۲ سال ریاست جمهوری یمن شمالی را در اختیار داشت با اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی یمن ۱۹ سال است که رئیس جمهور یمن متحد است. او از سال‌های میانی دهه ۲۰۰۰ با ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی قراردادهایی به امضا رساند. پس از آن اعلام کرد به هر نحو حتی با توسل به گزینه نظامی، گروه الحوثی را در صعده سرکوب خواهد کرد. صالح اسماً شیعه زیدی است، اما عملکرد وی نمایانگر قرابت وی با بعثی‌ها و سیاست‌های ضد شیعی است. سیاست‌های وی عموماً ضد زیدی‌ها و حامی جریان وهابیت است.[۲]

عبدالله صالح که عناصر وهابی مانند شیخ الاحمر یا عبدالمجید الزندانی جایگاه والایی در دورهٔ ۳۱ سالهٔ حکومتش داشته‌اند و نیز با اعطای پناهندگی سیاسی به عناصر حزب بعث پس از جنگ آمریکا و عراق، به «صدام صغیر» شهره است.[۲]

صالح در زمان جنگ ایران و عراق با اعزام سربازان گارد ریاست جمهوری یمن به نبرد با نیروهای ایران به کمک صدام شتافت.[۲]

سیاست داخلی صالح در جهت دگرگونی جمعیتی شیعیان در شمال این کشور بوده‌است.[۲]

دولت یمن، به دولت عربستان بسیار نزدیک است. این امر باعث افزایش فشار بر شیعیان ساکن در استان‌های مرزی یمن با عربستان شده‌است.[۲]

قبایل، تأثیر زیادی در ساختار سیاسی و فرهنگی یمن دارند. خاندان «الاحمر» از خاندان‌های مهم زیدی یمن هستند که به وهابی‌های عربستان سعودی بسیار نزدیک‌اند. شیخ «عبدالله الاحمر» که از خویشاوندان «ژنرال صالح» است و شیخ‌الشیوخ قبایل یمن به شمار می‌رود رئیس مجلس این کشور و دومین شخص با نفوذ و قدرتمند در عرصه سیاسی کشور است. از زمانی که اتحاد این دو فرد دستخوش مسایلی شد، حالتی دوقطبی در عرصه سیاسی یمن حکمفرما شده‌است.

علی محسن الاحمر برادر ناتنی صالح، از دیگر اعضای خاندان الاحمر است که نزدیکی زیادی با وهابی‌ها دارد و و از شخصیت‌های مهم این کشور است.

وی با دستور صالح فرماندهی حملات به استان‌های شیعه‌نشین شمال را عهده‌دار بوده‌است. بسبب علاقه و استفاده‌های پیاپی محسن الاحمر به به‌کارگیری از سلاح‌های کشتار جمعی، به «علی شیمیایی» شهره است. حتی صالح نیز از وی با عنوان «مرد بی‌رحم» یاد می‌کند و از جانب آمریکا نیز متهم به حمایت از تروریسم است.[۲]

درگیری‌های دولت و شیعیان

از پیامدهای حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شکل‌گیری پیمان‌هایی با عنوان ضدتروریستی با رهبری آمریکا در مناطق گوناگون جهان بود. دولت یمن به عنوان یکی از مهمترین هم‌پیمانان آمریکا در خاورمیانه در این طرح قرار گرفت. حضور نیروهای نظامی و جاسوسی آمریکایی‌ها در یمن و نیز سفرهای مخفیانه برخی هیأت‌های اسرائیلی به صنعا افزایش یافت. اعتراض‌های فراوانی به این کار در یمن صورت گرفت.[۲]

درگیری بین شیعیان شمال یمن و دولت مرکزی از سال ۲۰۰۴ آغاز شد. دولت، ساکنان این منطقه را به تلاش برای جدایی‌خواهی و احیاء حکومت شیعه در این منطقه که در کودتایی ۱۹۶۲ سرنگون شده‌بود، متهم می کند. درحالی‌که گروه الحوثی با رد این اتهام می گوید مبارزان و شیعیان این منطقه تنها خواهان برخورداری از حقوق طبیعی خود هستند که دولت مرکزی تحت فشار وهابیان افراطی عربستان از آنان سلب کرده‌است.[۴]

عربستان سعودی در این درگیری‌ها نقش پررنگی دارد. برخی این موضوع که یمن فقیرترین کشور عرب و از ده کشور فقیر دنیاست، دلیلی برای نقش دیگر کشورها از جمله عربستان در این درگیری‌ها می‌داند.[۵]

درجریان درگیری‌های سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ میلادی نزدیک‌به ۴۰۰۰ تن از نیروهای دوطرف کشته[۶] و بنا بر گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل متحد بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ نفر آواره[۷] شده‌اند. به گفته حوثی‌ها، عربستان بیش از ۷۰ بار با جنگنده‌های خود این منطقه را بمباران کرده‌است.[۴]

دولت یمن اجازه حضور رسانه‌های خبری مستقل در منطقه عملیات در شمال این کشور را نمی‌دهد.[۴]

سازمان‌های حقوق بشر یمن حملات هوایی نیروهای یمن، عربستان و آمریکا علیه ساکنان استان سعده را محکوم کردند و آن را جنایات جنگی دانستند.[۸]

از قیام الحوثی تا مرگ وی

حسین بدرالدین حوثی، نماینده شیعیان صعده در مجلس و دبیر کل حزب الحق که به تدریس و تفسیر قرآن و نیز برگزاری مراسم مذهبی برای شیعیان صعده می‌پرداخت،در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۲ خواستار تحریم کالاهای آمریکایی و اسرائیلی شد. وی شعار الله اکبر، مرگ بر آمریکا، م.ر.گ بر اسرائیل، ن.فرین بر یهود و پیروز باد اسلام را شعار رسمی شیعیان منطقه اعلام کرد و در مورد قضایای پیش‌آمده از مسلمانان خواستار تمسک به آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت شد.[۲]

پس از این خواسته حوثی، جمعیت زیادی از مردم یمن از آن استقبال کردند. گروهی از جوانان شیعه، گروهی را با نام «الشباب المومن» شکل دادند که مبارزه و مخالفت با آمریکا و اسرائیل و مخالفت با هم‌پیمان‌شدن دولت یمن و آمریکا را دنبال می‌کرد. در نماز جمعه مسجد جامع صنعا، شعارهای حوثی سرداده‌شد. این مسئله نگرانی بزرگی برای دولت صالح بود. پس از آن، اتهام «تروریست» علیه شیعیان بکارگرفته‌شد و دولت یمن تلاش کرد با جلب حمایت آمریکا، معترضان را خاموش کند.[۲]

رئیس‌جمهور یمن در این راستا در سال ۲۰۰۴ در نشست سران ۸ کشور صنعتی در آمریکا حضور یافت و تلاش کرد کمک و حمایت این کشورها را به‌دست آورد. صالح بلافاصله پس از بازگشت از آمریکا، با دستوری به نیروهای ارتش، حمله سراسری به صعده و به‌ویژه مناطق نشور، آل‌صیفی، ضحیان و مران را خواستار شد. بلافاصله، جنگنده بمب‌افکن‌های ارتش به پشتیبانی صدها دستگاه تانک و توپ، به این مناطق حمله کردند. بدین ترتیب بود که صبح روز ۱۸ ژوئن، این منطقه سرسبز و خرم کوهستانی با حمله همه‌جانبه نیروهای نظامی و امنیتی، در چند دقیقه به تلی از خاک و آتش و خون تبدیل شد.[۲]

دولت یمن در این رابطه سانسور شدید خبری را بکارگرفت و خبرنگاران شبکه‌های تلویزیونی از جمله الجزیره، العربیه و العالم را اخراج کرد و ۳ ماه به بمباران مناطق شیعه‌نشین شمال پرداخت. در ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴ با تصرف شهر مران و کشته‌شدن سید حسین الحوثی توسط دولت، پایان جنگ رسماً اعلام شد.[۲]

حکومت برای دستگیری حسین بدرالدین حوثی ۵۵۰۰۰ دلار جایزه گذاشت. در ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴ ارتش یمن، حسین بدرالدین حوثی و برادرش و ۲۰ نفر از پیروانشان را در مرآن کشتند.[۹]

سازمان عفو بین‌الملل شمار تلفات غیرنظامیان را تا آن هنگام ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ تن برآورد کرد.[۹]

جنگ دوم ارتش یمن

پس از مرگ الحوثی دولت یمن گمان کرد که بر منطقه و شیعیان صعده مسلط خواهد شد؛ اما پس از این نبردهایی میان حوثی‌ها و ارتش یمن ادامه یافت که «جنگ دوم ارتش یمن» نام گرفت. شهرت روزافزون «حسین الحوثی» میان مردم یمن و دادن لقب «شهید» به وی، با نشر و گسترش افکار حوثی همراه بود که در سال‌های قبل در قالب کتاب و سخنرانی منتشر کرده‌بود. جمعیتی از استان‌های دیگر به‌ویژه منطقه حیدان برای یاری شیعیان و بازسازی مناطق ویران‌شده صعده، راهی آنجا شدند. در این هنگام ارتش یمن برای زهرچشم‌گرفتن، حملات هوایی و زمینی بسیار انجام داد که درپی آن صدها غیرنظامی کشته و زخمی شدند.[۲]

در ۱ آوریل ۲۰۰۵ پس از تلاش شورشیان برای حمله به یک پایگاه نظامی در شمال نیشور، درگیری‌ها از سر گرفته شد. ۱۰ سرباز و ۶ شورشی در این درگیری کشته‌شدند. روز بعد درگیری‌ها به نزدیکی استان صعده رسید که درپی آن ۲۰ تن دیگر از شیعیان جان باختند.[۹]

این حملات در اواخر ژانویه ۲۰۰۵ آغاز شد که با گسترش عملیات نظامی، از کوه مرآن به شهرستان حیدان رسید. علامه بدرالدین حوثی پدر حسین حوثی، رهبری این نبرد را از طرف شیعیان برعهده گرفت. در همان آغاز جنگ ۲۳ تن از الحوثی‌ها و ۸ تن از نیروهای ارتش کشته‌شدند و نیروهای دولتی ۵۱ تن از مبارزین را دستگیر کردند.

بدرالدین الحوثی پس از کشته شدن فرزندش سکونتش در صنعا را رها کرد و به کوهستان‌های صعب‌العبور صعده رفت. وی که فردی فقیه و بسیار موجه از نظر فقهی و علمی در یمن بود، پیشنهاد دولت برای را برای دریافت حقوق ماهیانه و همراه داشتن ۲۰۰ محافظ برای تردد در کشور نپذیرفت و به نبرد با دولت مرکزی در شمال یمن پرداخت. شهروندان ساکن نشور و حیدان پس از جنگ دوم دولت یمن علیه شیعیان، به کوه‌های اطراف پناه بردند.

در ۲۷ مارس ۲۰۰۵، دولت یمن پایان جنگ دوم را اعلام کرد.

فشارها و کشتار پس از جنگ دوم[۲]

پس از پایان جنگ دوم با وجود اعتراضات داخلی و بین‌المللی به کشتار شیعیان یمن، مبارزان شیعه مانعی برای تقویت روابط دولت یمن با آمریکا و عربستان سعودی بودند. در این اثنا دولت یمن به تقویت فشارها و محدودیت‌ها بر شیعیان و کشتار آنان روی آورد. سادات هدف حملات نظامی قرار گرفتند و جلوی برگزاری هرگونه مراسم مذهبی گرفته شد. دکتر عصام العماد از علمای شیعه یمن در این باره می‌گوید: «دولت یمن به دستور ژنرال علی عبدالله صالح به مساجد شیعیان حمله کرد، تمامی کتاب‌های مقدس از جمله نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه در صعده و صنعا جمع‌آوری شدند و با کامیون به میدان مرکزی شهر صنعا به نام «ساحةالحریة» (میدان آزادی) برده شدند و در برابر چشم مردم پایتخت به آتش کشیده شدند. نیروهای نظامی به فرماندهی ژنرال علی محسن الاحمر حملاتی به مناطق شیعه‌نشین داشتند و در این میان سلاح‌های شیمیایی و بمب‌های خوشه‌ای به‌کار بردند. برای بازدارندگی از جنبش شیعیان نظامیان یمنی از جمله پس از سوزاندن پیکرهای برخی رزمندگان شیعه، آنان را با طناب به خودروهای نظامی بستند و پیشاپیش چشم مردم کیلومترها روی خاک کشیدند.»

وهابی‌های سعودی و بعثی‌های عراقی که بیشتر آنان پس از سقوط بغداد به یمن گریختند، نفوذ چشمگیری بر دولت یمن دارند که مانع اتخاذ روشی جز حمله نظامی به مناطق شیعیه نشین می‌شوند.

جنگ سوم[۲]

جنگ سوم در مارس ۲۰۰۶ به رهبری عبدالملک الحوثی برادر کوچک حسین آغاز شد. آغاز این جنگ در دفاع از پایگاه‌های شیعیان زیدی بود که از سوی نیروهای ارتش بدان‌ها تجاوز شده بود. محدوده جغرافیایی آن شامل شهرستان‌های حومه صعده همچون ساقین، المجز و حیدان بود که در ادامه این دامنه گسترش یافت و تا مرکز استان صعده کشیده شد.

این جنگ در برهه مسائل انتخابات ریاست جمهوری و شهرداری‌ها در دسامبر ۲۰۰۶ با توافقی میان طرفین متوقف شد.

نیروهای دولتی با هدف اعلامی آزادی برخی سربازان که به اسارت در آمده بودند به یکی از استحکامات الحوثی‌ها در ارتفاعات هجوم بردند و در ابتدای حمله بیش از ۸۰ نفر از آنان کشته شدند.

دولت یمن پاکسازی مناطق شیعه‌نشین در سراسر کشور را هدف خود اعلام کرد و از جمله پایتخت (صنعا)، مأرب، جوف، حجه و دیگر شهرها را تحت حملاتی شدید قرار داد. در این حملات صدها تن از فعالان سیاسی و فرهنگی را دستگیر و روانه زندان کرد.

جنگ چهارم[۲]

جنگ چهارم در آوریل ۲۰۰۷ رخ داد. در این جنگ جنبش جوانان مؤمن تمامی استان صعده را به محل عملیات نظامی علیه ارتش یمن تبدیل کرد و در آن به مؤسسات و نهادهای دولتی، امنیتی و نظامی آسیب و خسارات جدی وارد شد. در این جنگ مانند جنگ‌های پیشین، الحوثی‌ها از عملیات چریکی علیه ارتش یمن استفاده می‌کردند.

این جنگ با عقب راندن ارتش یمن از مواضع و استحکامات کوهستانی شیعیان پایان یافت. پس از آن عبدالملک الحوثی برادر حسین بدر الدین به عنوان رهبر محبوب شیعیان زیدی شناخته شد.

جنگ پنجم[۲]

این جنگ در فوریه ۲۰۰۸ و با رهبری عبدالمالک حوثی شروع شد. حوثی ها از سلاح‌های متوسط و سنگین علیه ارتش استفاده کردند.

دایره عملیاتی این جنگ استان صعده، منطقه بنی حشیش (بخشی از صنعا) و منطقه حرف سفیان (بخشی از استان عمران) بود و نشانگر گسترش دامنه عملیات نظامی و تحول کیفی در عملکرد نظامی حوثی با صنعا بود که باعث ایجاد نگرانی برای مقامات دولتی شد.

توافقنامه دوحه[۲]

ژنرال علی عبدالله صالح در این شرایط میانجیگری قطر را پذیرفت. دو طرف به توافقاتی در این زمینه دست یافتند. بر اساس توافقنامه دوحه که با نظارت امیر قطر جهت برقراری صلح میان حوثی‌ها و دولت یمن به امضا رسید دو طرف متعهد می‌شدند که عملیات نظامی علیه یکدیگر را متوقف کنند. دولت یمن باید حوثی‌ها را مورد بخشش قرار می‌داد و اسیران دوطرف باید آزاد می‌شدند. حوثی ها باید سلاح‌هایی را که از نیروهای دولتی به غنیمت گرفته بود به ارتش بازمی‌گرداند. کنترل استان صعده برعهده دولت مرکزی بود و گروه حوثی برای فعالیت خود باید یک حزب سیاسی تشکیل می‌داد.

این توافقنامه فقط درباره تبادل اسیران جنبه اجرایی به خود گرفت و دیگر بندهای آن اجرایی نشد. دوطرف درگیر، یکدیگر را به نقض مفاد توافق دوحه متهم می‌کنند.

برخی قبول این توافق از جانب دولت یمن را کسب فرصتی برای بازسازی و ترمیم قوای نظامی‌اش میدانند که پس از یک جنگ روانی و تبلیغاتی که همزمان در صنعا و ریاض آغاز شد، زمینه‌ها برای جهت جنگ ششم فراهم گردید.

جنگ ششم(عملیات زمین سوخته)

جنگ ششم در آگوست ۲۰۰۹ آغاز شد. این جنگ، تمام عیار و گسترده بوده و کشتارها و قتل عام‌ها، از عصبانیت و فشارهای روانی فرماندهان ارتش صنعا در اثر کسب نشدن مقاصد در جنگ‌های گذشته خبر می دهد. این جنگ با هماهنگی سیاسی، نظامی و امنیتی میان ریاض و صنعا انجام گرفت.

برخلاف مسلح بودن ارتش یمن به انواع سلاح‌ها، دولت یمن نتوانست خود را به عنوان پیروز این جنگ قلمداد کند.[نیازمند منبع]

کشتار کودکان و زنان شیعی در صعده و روستاهای محروم بی‌ثمر بودن برنامه‌ها و طرح‌های راهبردی دولت یمن را نشان میش دهد. در این جنگ صدها نفر از مردم و نیروهای نظامی کشته شدند و صدها تن از علما و فعالان سیاسی و فرهنگی به دست نیروهای امنیتی ترور شده و یا به زندان افتادند.

رهبری شیعیان در این جنگ با سید عبدالملک طباطبایی حوثی و سید یحیی، برادران سید حسین بوده است. سید یحیی از نمایندگان مجلس یمن بود که مجلس نمایندگان مصونیت سیاسی وی را سلب و اینترپل را موظف به بازداشت وی کرده‌است.

عبدالله عیظه الرزامی فرمانده رزمندگان شیعهاز ابتدای جنگ نخست دولت علیه شیعیان، فعالیت‌هایش در سایه بوده اما اقتدار وی و نیروهای تحت امرش به حدی بوده که مردم یمن از او با عنوان «مالک اشتر زمان» یاد می‌کنند. الرزامی اکنون به عنوان دست راست سید عبدالملک عمل می‌کرد.

جنگ ششم نشانگر تقویت اقتدار نظامی و عملیاتی شیعان در رویارویی با نیروهای دولتی است. شیعیان تا نیمه‌های جنگ موفق به انهدام سه فروند هواپیمای جنگنده سوخو، یک فروند بالگرد نظامی و ده‌ها دستگاه از تانک‌های ارتش شدند.

از ۱۱ اوت ۲۰۰۹ درگیری‌ها بالا گرفت و ششمین جنگ (عملیات زمین سوخته) میان دوطرف آغاز شد. این درگیری به خاک عربستان سعودی هم کشیده شد و سبب شد ارتش عربستان به مواضع این گروه حمله کند.[۱۰][۱۱] دراین درگیری‌ها حکومت مرکزی یمن و مداخله برخی کشورها (عربستان و آمریکا) در یک طرف و مبارزان حوثی و القاعده و جدایی‌طلبان جنوب این کشور در طرف دیگر بودند.[۱۲] این درگیری‌ها در ۱۲ فوریه ۲۰۱۰ با فرونشستن ناآرامی‌ها و تمایل دوطرف برای مذاکره پایان یافت.|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


سران صهیونیست عربستان بدون نقاب اسلام

 
پوي افزود: چرا ايران خود را محدود به يك فرقه ‏مي كند؟ اين كشور به نام كل امت اسلامي سخن مي گويد اما زماني كه وقت ‏كمك كردن فرا مي رسد صرفا از برادران شيعه خود حمايت ‏مي كند.


عصر ايران- روزنامه سعودي الوطن در گزارشي از سخنان ضد ايراني وزير خارجه عربستان در ‏اجلاس اخير همسايگان عراق در استانبول تركيه پرده برداشت.‏

به گزارش عصر ايران (‏asriran.com‏) اين روزنامه نوشت: "سعود الفيصل در طول سخنراني ‏در اين اجلاس ايران را ‏به حمايت از فرقه گرايي در عراق متهم كرد."‏

براساس اين گزارش در اجلاس استانبول كه به بررسي اوضاع امنيتي عراق اختصاص داشت ‏منوچهر متكي، وزير خارجه ايران در حضور وزيران خارجه كشورهاي منطقه و آمريكا، ‏نمايندگان اعضاي دايم شوراي امنيت و دبيركل سازمان ملل به سخنراني پرداخت.

به نوشته الوطن، سعود ‏الفيصل از سخنان همتاي ايراني خود يادداشت برداري كرد اما بخش آخر سخنراني متكي كه ‏به تشريح كمك هاي ايران به عراق اختصاص داشت توجه وي را جلب كرد.‏

اين روزنامه ادعا مي كند: "زماني كه نوبت به سخنراني وزير خارجه عربستان رسيد وي اعلام ‏كرد قصد ندارد متن سخنراني از پيش آماده شده خود را قرائت كند."‏

از اين رو الفيصل حدود 5 دقيقه به سخنراني في البداهه پرداخت و در اين مدت ادعا كرد كه وزير خارجه ايران «تنها» از كمك و مشاركت كشورش در پروژه ‏هاي زيربنايي مناطق شيعه نشين عراق سخن گفته است.‏

وزير خارجه عربستان در ادامه گفت: اين پروژه ها در ‏شهرهاي بصره، نجف و كربلا اجرا شده اند و پروژه هاي بغداد نيز محدود به شهرك شيعه نشين ‏صدر بوده است.‏

سعود الفيصل سپس با طرح سئوالي مدعي شد: "چرا ايران خود را محدود به يك فرقه مي كند؟ اين كشور به نام كل امت اسلامي سخن مي گويد اما زماني كه وقت ‏كمك كردن فرا مي رسد شديدا فرقه اي عمل مي كند و صرفا از برادران شيعه خود حمايت ‏مي كند."‏

وزير خارجه عربستان اين مساله را نگران كننده خواند و با بيان اينكه كشورش به همه گروه ‏هاي عراقي كمك مي كند افزود: "ما آماده ساخت درمانگاه و مدارس در مناطق شيعه نشين ‏هستيم. آيا شما (ايراني ها) نيز آماده ايد كه كمك هاي خود را معطوف سني هاي عراق نماييد؟"‏

الفيصل در ادامه سخنان خود خاطرنشان كرد: "چگونه مي توانيم اتحاد عراق را حفظ كنيم اگر ‏ايران تنها به حمايت از شيعيان بپردازد؟ اگر عربستان به خود اجازه دهد كه از اين منطق تفرقه ‏انگيز پيروي و حمايت خود را محدود به سني ها كند چه رخ خواهد افتاد؟! "‏

وي افزود: "شايد اكنون زمان آن فرا رسيده كه به ايراني ها بگوييم كمتر درباره اتحاد اسلامي ‏و مسلمانان سخن بگويند و بيشتر عمل كنند! در اين صورت ما مي توانيم اقدامات بيشتري ‏براي عراق و اتحاد مسلمانان انجام دهيم، كمتر صحبت كنيم، كنفرانس هاي كمتري برگزار ‏كنيم و سخنراني هاي كمتري نيز ترتيب دهيم."‏

اين اظهارات از سوي وزير خارجه عربستان و متهم كردن ايران به حمايت از فرقه گرايي در عراق در حالي عنوان مي شود كه مقامات كشورمان پيشتر از ايجاد يك عراق متحد با مشاركت همه گروه هاي سني و شيعه حمايت كرده اند.


|

نوشته شده در 11 شهريور 1389برچسب:,

توسط رامین آ.| لينك ثابت |


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

موضوعات
 » پند نامه
» سخنانی از بزرگان
» منتخب سخنان امام علی (ع)
» جهان امروز در یک نگاه
» فاجعه سیل در پاکستان
» افشا گری ویکی لیکس
» حمله اسراییل به ایران
» خانه های زیبا ی سربازان آمریکایی در ایران
» فتوای جدید خاخام اسراییلی !
» اصرار کشیش آمریکایی بر قرآن سوزی
» ای قدس عزیز اندکی صبر سحر نزدیک است
» همسر سارکوزی نماد زنهای فاسد فرانسه
» اوباما تو هم آره !
» نیروگاه بوشهر و ترس نماینده کویت
» فلسطینیها باید طاعون بگیرند !
» مذاکرات سازش, ننگ جهان اسلام
» فیلم کویتی ضد شیعه
» سران صهیونیست عربستان بدون نقاب اسلام
» درخواست شیخ عربستان از متحدان صهیونیست
» درخواست شيخ سعودي از اسرائيل براي بمباران ايران!
» قرآن سوزی صلیبیها و صهیونیستها آغاز رسمی جنگ علیه اسلام
» استقبال ستودنی ملت لبنان قهرمان از رییس جمهور احمدی تژاد
» فرو پاشی قریب الوقوع ایالات متحده آمریکا
» انقلاب مصر و دستور آمريكا و صهيونيستها به قتل عام انقلابيون مسلمان مصري
» انقلاب لیبی در امتداد انقلاب اسلامی عظیم جهانی
» زندگینامه و خاطرات مشاهیر
» به یاد امام موسی صدر
» دختری که صهیونیستها از نامش میترسند
» به یاد دکتر چمران عزیز
» دانستنیهای امروز
» روایتی از رابطه جومونگ با صهیونیزم
» آخرالزمان طبیعی در هالیوود چیست؟
» VOA صدای آمریکا نه صدای اسراییل !
» رسوا ییهای اخلاقی برگزیدگان مردم آمریکا !
» سعودیهای یهودی و عقده های ضدشیعی
» شیعیان مظلوم ولی سرافراز
» آل سعود غاصبان حرمین شریفین
» آل سعود يا در اصل آل يهود
» همه چیز درباره شبکه فارسی وان
» آدم های فارسی وان
» گذری بر دنیای سیاست
» ## درخواست رسانه‌های بیگانه از سران اصلاحات ##
» منوشه امیر: برای مقابله با خطر شیعه باید از سبزها حمایت کرد!
» عکس:دیدار کروبی با سفیر سابق انگلیس
» شیمون پرز: مخالفان به نیابت از ما می جنگند
» نماز جمعه سیاسی فتنه سبز 88 Top2009
» # میر حسین موسوی - به کجا چنین شتابان ؟؟
» بلر و جورج بوش در راه محاکمه
» رسوایی آشوبگران سبز در دستکاری عکس مراسم روز قدس
» استقبال ملت از فتنه گران سبز در روز با شکوه قدس 89
» بهترین تیکه مناظره دکتر احمدی نژاد و کروبی !
» اخبار داغ داخلی
» میدان انقلاب تهران محصول اسراییل !
» واقعیت این است ایران بمب اتم دارد !
» بمب اتم ایرانی آرزوی هر ایرانی !
» ! شجریان 0 ساسی مانکن 20
» بیانیه موسوی و کروبی آخرین میخ به تابوت فتنه سبز
» درباره ستارگان هدایت
» برگی از زندگانی امام علی ع
» هولوکاست افسانه مضحک دنیای مبنذل غرب
» هولوکاست چیست؟
» هولوکاست کلاه برداری بزرگ صهیونیستها
» هولوکاست دروغ بزرگ صهیونیستها
» هولوکاست اوج تخیل و توهم صهیونیستها !
» یهودیهای فاسد عوامل پشت پرده داستان هولوکاست !
» واقعیت هولوکاست از دیدگاه تحقیق
» رسانه های صهیونیستی و ضد ایرانی
» العربیه صدای رسمی صهیونیستها و صلیبیها
» تلاش العربيه براي جذب دانشجويان ايراني
» العربیه و دروغهای آشکار ضد ایرانی
» العربیه و ارتباط رسمی با گروهک تروریستی جندالله
» العربیه پان عربیست و صهیونیست و وحشت از استان خلیج فارس ایرانی
» وهابیهای مرتد سعودی بلای جان مدیر العربیه !
» العربیه یا در اصل العبریه در دام دروغهای سیزده !
» بی بی سی محل تجمع مزدوران بهایی
» بی بی سی مزدور صهیونیستها
» سخنرانی دکتر احمدی نژاد در سازمان ملل
» عکس و متن سخنرانی جانانه دکتر احمدی نژاد
» متن کامل سخنرانی دشمن شکن رییس جمهور قهرمان ایران دکتر احمدی نژاد
» کشتار آل سعود و آل خلیفه و امارات در بحرین
 

لينك دوستان
 » : فروشگاه اینترنتی بستان20 » هولوکاست افسانه صهیونیستها » کانون پژوهش و تحقیقات بیداری » کیت اگزوز » زنون قوی » چراغ لیزری دوچرخه





»فال حافظ

»جوک و اس ام اس

»قالب های نازترین

»زیباترین سایت ایرانی

»جدید ترین سایت عکس

»نازترین عکسهای ایرانی

 

آرشيو
 

اسفند 1389
بهمن 1389
آبان 1389
مهر 1389
شهريور 1389

 

نويسنده
 
نویسندگان
 
طراح قالب
  
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');